جدول جو
جدول جو

معنی تلوسه

تلوسه
ملال، اندوه، تلواسه، تاس، تاسه، تالواسه، تفسه
تصویری از تلوسه
تصویر تلوسه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تلوسه

تلوسه

تلوسه
غلاف کارد و شمشیر و امثال آن را گویند. (برهان) (آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (از شرفنامۀ منیری). غلاف. (انجمن آرا) :
خیال غمزه ات ازبسکه در دلم بخلید
دلم تلوسۀ شمشیر آبدار تو گشت.
شجاعی (از فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا

تلوسه

تلوسه
مخفف تلواسه است که اضطراب و بیقراری و اندوه باشد. (برهان) (آنندراج) (از انجمن آرا) (از غیاث اللغات) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) :
کامم از تلوسۀ مرگ لبالب تلخ است
شربت آب ز هر دیده ببارید مرا.
امیرخسرو (از فرهنگ جهانگیری).
اما در غیر شعر خسرودر کلام قدما دیده نشد. (فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا

تلوسه

تلوسه
غلاف خوشۀ خرما و غلاف دانۀ خرما را گویند. (برهان) (آنندراج) (از شرفنامۀ منیری) (ناظم الاطباء) ، تیشۀ درودگری را هم گفته اند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تیشۀ درودگری را نیز در برهان بیان کرده و در فرهنگ ندیدم. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

تلواسه

تلواسه
مَلال، اَندوه، تَلوَسِه، تاسِه، تالواسِه، تَفسِه، تاس
تلواسه
فرهنگ فارسی عمید