- تلواسه
- اضطراب بیقراری اندوه
معنی تلواسه - جستجوی لغت در جدول جو
- تلواسه
- ملال، اندوه، تلوسه، تاسه، تالواسه، تفسه، تاس
- تلواسه ((تَ س ِ))
- اضطراب، بی قراری، اندوه، ملالت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اندوه و اضطراب
ملال، اندوه، تاس، تلوسه، تلواسه، تاسه، تفسه برای مثال مر مرا ای دروغ گوی سترگ / تالواسه گرفت از این ترفند (خفاف - شاعران بی دیوان - ۲۹۵)
بی قراری، بی تابی
ملال، اندوه، تلواسه، تاس، تاسه، تالواسه، تفسه
نواله گراس کوچک
غلاف کارد و شمشیر
باد خوراک، پرستو
غم اندوه تاسه خدوک. توضیح ظ. مصحف (تالواسه)
مارمولک
تاب خانه گرم خانه
آبمهره، مهره افسون
تاب خانه، خانه ای که در زمستان با بخاری گرم شود، گرم خانه، خانۀ زمستانی، تاوخانه
مارمولک، گروهی از جانوران خزنده چابک و شبیه سوسمار با بدن فلس دار و دم بلند که قادرند دم ازدست رفتۀ خود را ترمیم کنند، کرباسه، باشو، ماتورنگ، کربش، کربشه، کرفش، کرپوک، کرباشه، کرباشو، کلباسو
پرستو، پرنده ای کوچک و مهاجر با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه و پرهای سیاه که زیر سینه اش خاکستری یا حنایی رنگ است، بیشتر در سقف خانه ها لانه می گذارد و حشراتی از قبیل مگس و پشه را می خورد
چلچله، پرستوک، بالوایه، بلسک، خطّاف، باسیج، پرستک، فرشتو، ابابیل، فرستوک، پالوانه، فراستوک، فراشتوک
چلچله، پرستوک، بالوایه، بلسک، خطّاف، باسیج، پرستک، فرشتو، ابابیل، فرستوک، پالوانه، فراستوک، فراشتوک
فرانسوی پنیر کیان
دورۀ اول از دوران دوم زمین شناسی که زمین آب و هوای گرم داشته و حشرات بسیار و نخستین نوع پستانداران در آن وجود داشته اند
گروه مردم گروزه
ضد و بر عکس
طلایه و پیشقراول و پیشرو از لشکر
خوانش
شکوفه بهار درخت
نوعی غذا که از گوشت و بادنجان سازند قلیه بادنجان
اطاقی که در آن سرگین چارپایان و کاه و غیره ریزند، بته های خار که بالای دیوار و گرد باغ و پالیر جای دهند
تقابل، همدیگر مقابله شدن
رسوائی و عار و حیاء
دوست دار باد او را، او را دوست گیراد، یا اولاه الکریم بفضله. خدای کریم بفضل و بزرگواری خویش او را خداوند و دوستدار باد و دوست گیراد، بنده و بنده زاده نصرالله محمد الحمید بو المعالی اولاه الکریم بفضله
فرانسوی پی بر در اسبدوانی