بسیار فاتولیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). به خواری دورکردن یا بر بن پستانها یا بر بن شانه های کسی زدن و یا بدست درخستن او را. (از اقرب الموارد). بدست درخستن و سپوختن به خواری کسی را یا بر بن پستان یا بر بن کتف زدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
بسیار فاتولیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). به خواری دورکردن یا بر بن پستانها یا بر بن شانه های کسی زدن و یا بدست درخستن او را. (از اقرب الموارد). بدست درخستن و سپوختن به خواری کسی را یا بر بن پستان یا بر بن کتف زدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
بیهوده و هرزه گفتن و قیل و قال کردن، به فصاحت تکلم کردن. (ناظم الاطباء). افراط در سخن و تبلتع. (از اقرب الموارد). یقال: تلهیع فی کلامه، دعوی فراست و زیرکی کردن. (ناظم الاطباء)
بیهوده و هرزه گفتن و قیل و قال کردن، به فصاحت تکلم کردن. (ناظم الاطباء). افراط در سخن و تبلتع. (از اقرب الموارد). یقال: تلهیع فی کلامه، دعوی فراست و زیرکی کردن. (ناظم الاطباء)
آرمان خوردن. (مجمل اللغه). وانفساه گفتن: لهف نفسه تلهیفاً، وانفساه گفت و کذا لهف امه و لهف امیه ای ابویه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دریغ و افسوس خوردن و اندوه نمودن و وانفساه گفتن. (آنندراج)
آرمان خوردن. (مجمل اللغه). وانفساه گفتن: لهف نفسه تلهیفاً، وانفساه گفت و کذا لهف امه و لهف امیه ای ابویه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دریغ و افسوس خوردن و اندوه نمودن و وانفساه گفتن. (آنندراج)
دوانیدن اسب را بروی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ساختن جهاز عروس و لشکر و مرده و مسافر و غازی و مانند آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از غیاث اللغات) (از فرهنگ نظام) : و لما جهزهم بجهازهم قال ائتونی باخ لکم من ابیکم. (قرآن 59/12)
دوانیدن اسب را بروی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ساختن جهاز عروس و لشکر و مرده و مسافر و غازی و مانند آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از غیاث اللغات) (از فرهنگ نظام) : و لما جَهزَهُم بجهازِهِم قال َ ائتونی باَخ لکم من ابیکم. (قرآن 59/12)
بازی کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، روزگار گذاشتن به چیزی. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) : تا مادام که آنجا مقام داشتی و در کار عشرت و ادمان تلهی گویی نصیحت قهستانی را به سمع قبول استماع نموده بود. (جهانگشای جوینی) ، فراموش کردن، غفلت ورزیدن، ترک دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
بازی کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، روزگار گذاشتن به چیزی. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) : تا مادام که آنجا مقام داشتی و در کار عشرت و ادمان تلهی گویی نصیحت قهستانی را به سمع قبول استماع نموده بود. (جهانگشای جوینی) ، فراموش کردن، غفلت ورزیدن، ترک دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
بسیج دانش آن خوبتر ز بهر بسیج - که بدانی که می ندانی هیچ (سنایی) راهرو را بسیج ره شرط است - ناقه راندن ز بیمگه شرط است (نظامی) ساختن آراستن آماده کردن (جهاز عروس لشکر مسافر و غیره)، بسیج کردن (لشکرها) بسیجیدن (سپاهیان)،جمع تجهیزات یاتجهیز عساکر. بسیج کردن لشکرها
بسیج دانش آن خوبتر ز بهر بسیج - که بدانی که می ندانی هیچ (سنایی) راهرو را بسیج ره شرط است - ناقه راندن ز بیمگه شرط است (نظامی) ساختن آراستن آماده کردن (جهاز عروس لشکر مسافر و غیره)، بسیج کردن (لشکرها) بسیجیدن (سپاهیان)،جمع تجهیزات یاتجهیز عساکر. بسیج کردن لشکرها