جدول جو
جدول جو

معنی تلعفری - جستجوی لغت در جدول جو

تلعفری(تَلْ لُ عَ)
محمد بن یوسف بن مسعود بن برکات الشیبانی، شهاب الدین التلعفری. از شعرای موصل است. وی در سال 593 هجری قمری در موصل متولد شد و به سال 675 هجری قمری درگذشت. دیوان اشعار مشهوری دارد. (از اسماء المؤلفین ج 2 ص 132). رجوع به تل اعفر و رجوع به معجم المطبوعات ج 1 ص 640 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تلافی
تصویر تلافی
تدارک کردن، عوض دادن، جبران کردن، دریافتن، رسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جعفری
تصویر جعفری
گیاهی با برگ های بریده و شاخه های راست و نازک، گل های کوچک و سفید و چتری و تخم خوش بو که خام خورده می شود و در پختن خوراک های سبزی دار هم به کار می رود، نوعی گل زرد رنگ، گل جعفری
(اسم، صفت نسبی، منسوب به جعفر) یکی از فرقه های مذهب شیعه که اصول فقهی آن منسوب به امام جعفر صادق، امام ششم شیعه، است و از عهد صفویه در ایران رواج پیدا کرده و اکنون نیز مذهب رسمی ایران است، نوعی مار سمّی با پوزۀ پهن، پولک های تیغه دار، سر مثلثی شکل و مردمک عمودی، (صفت نسبی، منسوب به جعفر) ویژگی نوعی طلای ناب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعفیر
تصویر تعفیر
گوشت را در آفتاب بر روی ریگ خشک کردن، به خاک مالیدن، خاک آلوده کردن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ زَ فَ)
منسوب به مزعفر. زعفرانی. زرد: حصیری آن روز در جبه ای بود زرد و مزعفری. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 168).
خم چو پری گرفته ای یافته صرع و کرده کف
خط معزمان شده برگ زر از مزعفری.
خاقانی (دیوان ص 430)
لغت نامه دهخدا
(تَلْ لُ عُ بَ)
ابواحمد هارون بن موسی بن احمد بن سعد بن سعید الشیبانی البغدادی المعروف بالتلعکبری الشیعی. وی در سال 385 هجری قمری درگذشت او راست: الجوامع فی علوم الدین. (از اسماء المؤلفین ج 2 ص 503)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زعفری
تصویر زعفری
کرکمی نجوانی برنگ زعفران زعفرانی
فرهنگ لغت هوشیار
مذهب، شیعه 21 امامی که منسوب به حضرت اما جعفر صادق علیه السلام است یک نوع سبزی خوردنی یک نوع سبزی خوردنی
فرهنگ لغت هوشیار
به خاک آلودن، به خاک سپردن، در خاک غلتاندن، بر زمین زدن، پستان آلودن تا کودک از شیر خواری باز ایستد، سپید گرایی، بخاک مالیدنخاک آلود کردن در خاک مالیدن، خاک مالی، جمع تعفیرات
فرهنگ لغت هوشیار
در فارسی شیان تاوان، تایگانه در تازی به دست آوردن از میان بردن دریافتن جبران کردن تدارک کردن، عوض دادن، دریافت جبران. دریافتن، جبران
فرهنگ لغت هوشیار
سوگند بعمر بمن بجان من قسم بجانم: و لعمری این بزرگ بود ولیکن ایزد... مدت ملوک طوایف را بپایان آورده بود
فرهنگ لغت هوشیار
((جَ فَ))
یکی از سبزی های خوردنی است با ساقه های نازک راست و برگ های بریده که گل هایش سفید رنگ و چتری است، آهن، فسفر و ویتامین های A.B.C. را نیز دارا می باشد، نوعی سکه زر، نوعی گل زردرنگ که در باغچه کارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جعفری
تصویر جعفری
مذهب شیعه امامیه، منسوب به امام جعفر صادق (ع) امام ششم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلافی
تصویر تلافی
((تَ))
دریافتن، جبران کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعفیر
تصویر تعفیر
((تَ))
به خاک مالیدن، خاک آلود کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلفنی
تصویر تلفنی
منسوب به تلفن، پیغام تلفنی، با استفاده از تلفن، به وسیله تلفن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلفنی
تصویر تلفنی
Telephonic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تلفنی
تصویر تلفنی
téléphonique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تلفنی
تصویر تلفنی
telefonik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تلفنی
تصویر تلفنی
전화의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تلفنی
تصویر تلفنی
電話の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تلفنی
تصویر تلفنی
טלפוני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تلفنی
تصویر تلفنی
टेलीफोनिक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تلفنی
تصویر تلفنی
telepon
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تلفنی
تصویر تلفنی
โทรศัพท์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تلفنی
تصویر تلفنی
телефонный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تلفنی
تصویر تلفنی
telefonisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تلفنی
تصویر تلفنی
telefónico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تلفنی
تصویر تلفنی
telefonico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تلفنی
تصویر تلفنی
telefônico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تلفنی
تصویر تلفنی
电话的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تلفنی
تصویر تلفنی
telefoniczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تلفنی
تصویر تلفنی
телефонний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تلفنی
تصویر تلفنی
telefonisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تلفنی
تصویر تلفنی
simu
دیکشنری فارسی به سواحیلی