جدول جو
جدول جو

معنی تلظیه - جستجوی لغت در جدول جو

تلظیه(تَ صُ)
افروختن آتش را چنانکه زبانه زند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تلبیه
تصویر تلبیه
اجابت کردن، لبیک گفتن در جواب کسی، لبیک گفتن در حج
فرهنگ فارسی عمید
(تَ جَوْ وُ)
لبی بالحج تلبیه، لبیک گفتن در حج. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). لبیک گفتن حاجیان. (آنندراج). گفتن لبیک اللهم لبیک. و بعضی تلبئه گویند. (از اقرب الموارد). رجوع به تلبئه شود:
شها منم که ز شوق طواف مرقد تو
بجای تلبیه بر لب درود نامحصور.
خالص استرآبادی (از آنندراج).
، لبیک گفتن در جواب. (آنندراج). کسی را لبیک گفتن. (از اقرب الموارد). و یقال: دعانی فلبیته و سعدیته ، ای قلت له لبیک و سعدیک. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
اخظاء. سطبر و درشت گردانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پریشان و متفرق کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ حَرْ رُ)
نیک پیچانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). سخت تافتن. یقال: لویت اعناق الرجل فی الخصومه (شدّد اللکثره و المبالغه). (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). قال اﷲ تعالی: لووا رؤسهم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، غالب شدن بر کسی، دشوار شدن کار بر کسی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
چیزی بسوی کسی انداختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
کاستن حق کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ حاص ص)
زبانه زدن آتش. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، برافروختن و خشمگین شدن. (از اقرب الموارد) ، جنبیدن مار. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تِ یِ)
شارل (1828- 1913 میلادی). مهندس فرانسوی و کاشف روشهای محافظت مواد غذایی بوسیلۀ برودت است. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(تَ لی یَ)
بقیۀ وام و مانند آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). باقی وام. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تلبیه
تصویر تلبیه
اجابت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلایه
تصویر تلایه
طلایه و پیشقراول و پیشرو از لشکر
فرهنگ لغت هوشیار
لبیک گفتن، لبیک گویی
فرهنگ واژه مترادف متضاد