- تلحیف
- دامن کشان رفتن
معنی تلحیف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سوگند دادن کسی را
خطا کردن، در کتاب
درهم پیچیدن
لطیف گردانیدن چیزی را
سوز خوانی به آواز سوزرناک خواندن نغمه پردازی
دریغا گویی، اندوه نمایی
سوگند دادن، قسم دادن
فراهم آوردن، گرد آوردن
لطیف کردن، زیبا و دلپسند کردن
خطا کردن در نوشتن، تغییر دادن کلمه با کم یا زیاد کردن نقطه های آن
در ادبیات در فن بدیع کلمه ای که هنگام نوشتن یا خواندن به واسطۀ تغییر کردن یا کم و زیاد شدن نقطه های آن تغییر پیدا کند مانند عبد و عید، توشه و بوسه،برای مثال مرا بوسه گفتا به تصحیف ده / که درویش را توشه از بوسه به (سعدی۱ - ۸۹)
در ادبیات در فن بدیع کلمه ای که هنگام نوشتن یا خواندن به واسطۀ تغییر کردن یا کم و زیاد شدن نقطه های آن تغییر پیدا کند مانند عبد و عید، توشه و بوسه،
از کناره کاستن
نهالین دوختن (نهالین لحاف) دوآج کردن
لحاف، روانداز ضخیم آکنده از پشم یا پنبه به شکل مستطیل که هنگام خوابیدن برای گرم نگه داشتن بر روی خود می اندازند، دواج، برای مثال پذیره شده شورش جنگ را / لحیفی برافکنده شبرنگ را (نظامی۵ - ۹۷۶)
نام اسپ پیامبر ص در هیچ یک از واژه نامه های تازه در دسترس دیده نشد در یکی از فرهنگ های فارسی ممال لحاف دانسته شده دواج پوشش ستور لحاف: پذیره شده شورش جنگ را لحیفی برافکند شبرنگ را (نظامی لغ)