- تلبین
- خشت زدن، آش سبوس
معنی تلبین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اجابت کردن
لاپوشانی آکپوشانی، ترفند ترفند کاری، در آمیزی، رنگ آمیختن نیرنگ ساختن پنهان کردن حقیقت پنهان کردن مکر خویش، نیرنگ سازی، رنگ نیرنگ، جمع تلبیسات
سالخورده گشتن
کسی را بدرنگ واداشتن
گریبان گرفتن و در خصومت کشیدن، مغزدار شدن دانه
فهماندن و تفهیم کردن تعلیم و تربیت و آموختن و گرفتن سخن از کسی
کسی را شکنجه کردن
سوز خوانی به آواز سوزرناک خواندن نغمه پردازی
نرم کردن نرم گردانیدن،جمع تلیینات
رنگاندن رنگ کردن رنگین کردن رنگ کردن رنگ رنگ کردن رنگ دادن، غذای متنوع حاضر کردن، اسلوب سخن را تغییردادن و بگونه دیگردر آوردن، گوناگونی رنگارنگی، جمع تلوینات
عیب کردن فرمانبردار، زیر دست
باریک کردن
ترسو خواندن، بد دل خواندن
لینت دادن، نرم گردانیدن
باوراندن اندیشه و طرزفکری خاص به دیگری، القای شهادتین به کسی که در حال جان دادن است، در تصوف آموختن ذکر به مرید تا آن را تکرار کند، تعلیم، آموختن
زیردست، فرمانبردار، سربازی که درجه ندارد
پوشاندن، پنهان داشتن مکر و عیب خود از مردم، فریب و خدعه به کار بردن، چیزی را برخلاف آنچه هست به مردم وانمود کردن، پوشاندن حقیقت امری، پنهان کردن حقیقت
در شکنجه کشیدن، بازداشتن، لعنت و نفرین کردن
اجابت کردن، لبیک گفتن در جواب کسی، لبیک گفتن در حج
رنگ به رنگ کردن، گوناگون ساختن، غذاهای گوناگون حاضر کردن، اسلوب کلام را تغییر دادن و کلام متنوع آوردن
سرزنش کردن کسی در رو به رو، عیب کردن، ستودن کسی پس از مردن او
نرمی کردن، چاپلوسی کردن
بجای آوردن، پیدا کردن
پر شیر، شیر پرورده