- تلافی
- در فارسی شیان تاوان، تایگانه در تازی به دست آوردن از میان بردن دریافتن جبران کردن تدارک کردن، عوض دادن، دریافت جبران. دریافتن، جبران
معنی تلافی - جستجوی لغت در جدول جو
- تلافی
- تدارک کردن، عوض دادن، جبران کردن، دریافتن، رسیدن
- تلافی ((تَ))
- دریافتن، جبران کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دریابنده رسنده
فروپاشی
دریافتن، پستاگرفتن (پستا نوبت)
صحت یافتن، بعافیت رسیدن
همخوشی، همگایی بازی کردن با یکدیگر همدیگر را سرگرم ساختن بلهو و لعب مشغول گردیدن، با هم بازی کردن
گرد آمدن مردم
همدیداری همرسی همرسش، دیدار کردن فراهم رسیدن بهم رسیدن هم را دیدن، دیدار. یا یوم تلاقی (یوم التلاقی)، روز قیامت. با هم ملاقات کردن
نیست شدن نابود گشتن، پراکنده شدن، نیستی نابودی، پراکندگی
هم دشمنی
سر به سری، بسندگی
یکدیگر را نفی کردن
تمام و کمال گردیدن
دوری کردن
یکدیگر را نفی کردن، با هم تباین داشتن
از هم پاشیده شدن، پراکنده شدن اجزای چیزی، اضمحلال، نیست و نابود شدن
به هم رسیدن، رسیدن دو شخص یا دو چیز به هم، یکدیگر را دیدن، دیدار کردن با هم
عمل و شغل علاف، دکان علاف
برنج فروشی، علوفه فروشی، هرزه گردی، بیهودگی، بیکاری
دوری کردن
آنکه خودستایی کند: آمد اندر انجمن آن طفل خرد آبروی مرد لافی را ببرد. (مثنوی نیک. 43: 3)
شکنجهای مغز
جبران کردن تدارک کردن، عوض دادن
Reciprocate, Retaliate
отвечать взаимностью , мстить
erwidern, sich rächen