مواضعی از جسد که بر اثر حمل یا ضرب دردناک می گردد. (منتهی الارب). جایهای کوفته شده ازبار و یا از زدن. جمع واژۀ ملطث. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و گویند مفرد ندارد. (از اقرب الموارد)
مواضعی از جسد که بر اثر حمل یا ضرب دردناک می گردد. (منتهی الارب). جایهای کوفته شده ازبار و یا از زدن. جَمعِ واژۀ ملطث. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و گویند مفرد ندارد. (از اقرب الموارد)
به هم خوردگی، بهم خوردن بهم برآمدن بیکدیگر خوردن (موجها) : تلاطم امواج، بهم تپانچه زدن لطمه زدن بیکدیگر سیلی زدن، بهم خوردگی، سیلی زنی، جمع تلاطمات. بیکدیگر زدن موجهای دریا
به هم خوردگی، بهم خوردن بهم برآمدن بیکدیگر خوردن (موجها) : تلاطم امواج، بهم تپانچه زدن لطمه زدن بیکدیگر سیلی زدن، بهم خوردگی، سیلی زنی، جمع تلاطمات. بیکدیگر زدن موجهای دریا