جدول جو
جدول جو

معنی تقیسه - جستجوی لغت در جدول جو

تقیسه
(تُ قَ سَ)
طقس. (دزی ج 1 ص 149). رجوع به طقس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تقیه
تصویر تقیه
خودداری از اظهار عقیده و مذهب یا تظاهر برخلاف عقیده، خود را هم مذهب دیگران نشان دادن برای حفظ جان، پرهیزکاری، پرهیز کردن
فرهنگ فارسی عمید
(یَ سَ)
جمع واژۀ تیس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تیس شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
به قبیلۀ قیس غیلان مانندشدن یا تمسک گرفتن به آنها به امری همچو حلف یا جوار یا ولاء و خویشتن را به سوی آن منسوب کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
پرهیز کردن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (منتهی الارب) ، پرهیزکاری. (دهار) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). پنهان کردن مذهب خویش. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به خاندان نوبختی ص 59 و 66 و 75 شود. آوردن بزبان از روی صلاح وقت چیزی را که در دل غیر آن باشد. (ناظم الاطباء). خودداری از اظهار عقیده و مذهب خویش در مواردی که ضرر مالی یا جانی یا عرضی متوجه شخصی باشد. (فرهنگ فارسی معین). پنهان کردن مذهب خود یا احتیاط در مقابل کسی که مذهب دیگری دارد. (از دزی ج 1 ص 149) ، (اصطلاح فقه) تقیه اسم است ازاتقی یتقی اتقائاً و تاء آن بدل از واو است چنانکه در تهمه و تخمه. و مراد از آن تحفظ از ضرر غیر است بوسیلۀ موافقت کردن با او در قول یا فعل مخالف حق
لغت نامه دهخدا
(سِ)
پرنده ای مانند کبوتر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ قِ طی یَ)
دهی از دهستان کاه بخش داورزن شهرستان سبزوار است و 1410 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران، ج 9)
لغت نامه دهخدا
(تِلْ لی سَ)
خصیه و گویک مانندی که از برگ خرما سازند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خصیه مانندی که از برگ خرما سازند و شیشه در آن نهند. (از اقرب الموارد) ، کیسۀ حساب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال: وضع الدفتر فی التلیسه. (اقرب الموارد). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(تَ سَ / سِ)
رخت اسب و زین و خریطۀ زین. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ ءُ)
به قی آوردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تقیؤ شود
لغت نامه دهخدا
(اَقْ یِ سَ)
جمع واژۀ قیاس. قیاسات. رجوع به قیاس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اقیسه
تصویر اقیسه
جمع قیاس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقیه
تصویر تقیه
پنهان کردن مذهب خویش، احتیاط کردن، پرهیز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقیه
تصویر تقیه
پرهیز کردن، خودداری از آشکار کردن مذهب خویش برای حفظ جان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقسه
تصویر تقسه
((تَ قَ سُّ))
پراکنده کردن، پراکنده گشتن
فرهنگ فارسی معین
ماده گاوی که زایمان اولش باشد، گوساله ی ماده یک تا دو ساله
فرهنگ گویش مازندرانی
گوساله ی جوان
فرهنگ گویش مازندرانی