جدول جو
جدول جو

معنی تقهقر - جستجوی لغت در جدول جو

تقهقر(تَ تَنْ نُ)
از پی فراشدن. (زوزنی). سپسایگی رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به قهقرا شدن. باز پس گشتن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تقهقر
به قهقرا رفتن
تصویری از تقهقر
تصویر تقهقر
فرهنگ لغت هوشیار
تقهقر((تَ قَ قُ))
به عقب برگشتن، واپس رفتن
تصویری از تقهقر
تصویر تقهقر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ قَ قِ)
سپس پایگی رونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سپسایگی رونده. (ناظم الاطباء). رجوع به تقهقر شود
لغت نامه دهخدا
(قُ قُرر)
پوستکی است سرخ بر مغز خرمابن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شلم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). صمغ. (اقرب الموارد) ، سنگ سیاه سخت. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ قَرر)
تکۀ کلان سال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، سنگ سخت. (منتهی الارب). سنگ سیاه سخت که بدان چیزی را سایند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تقهقرات
تصویر تقهقرات
جمع تقهقر
فرهنگ لغت هوشیار