جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تقهقر

تقهقر

تقهقر
از پی فراشدن. (زوزنی). سپسایگی رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به قهقرا شدن. باز پس گشتن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

متقهقر

متقهقر
سپس پایگی رونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سپسایگی رونده. (ناظم الاطباء). رجوع به تقهقر شود
لغت نامه دهخدا

قهقر

قهقر
پوستکی است سرخ بر مغز خرمابن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شلم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). صمغ. (اقرب الموارد) ، سنگ سیاه سخت. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

قهقر

قهقر
تکۀ کلان سال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، سنگ سخت. (منتهی الارب). سنگ سیاه سخت که بدان چیزی را سایند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا