جدول جو
جدول جو

معنی تقنؤ - جستجوی لغت در جدول جو

تقنؤ
(تَ ءُ)
به حنا رنگ کردن ریش را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، سخت سرخ شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تقنئه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
رنگین شدن به حنا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). رجوع به تحنی ٔ و تحنئه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
پیش آمدن زن شوی را و انداختن ذات خود را بر وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و ازهری گوید که این مصحف تفیؤ است. (از اقرب الموارد) ، برانداختن از گلو و قی کردن به تکلف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ ذِ)
برانگیختن کسی را بر فرومایگی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) : نفس فلان تتدنأه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ تُ)
گواریده شدن. (زوزنی). گوارنده شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : تهناء بالطعام، ساغ له و لذّ. (اقرب الموارد) ، شادمانی نمودن: تهناء به تهنؤاً، فرح. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ جِ)
رنگ کردن با حنا و جز آن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ رُ)
سخت سرخ گردانیدن، ریش را سیاه کردن یا به حنا خضاب کردن آنرا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تقنئه و تقنؤ شود
لغت نامه دهخدا
(تَ بَلْ لُ)
فرومایه و خسیس شمردن حسب کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
فهمیدن، پرستیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تنسک. (اقرب الموارد) ، فقیه شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
فراهم آوردن چیزی را اندک اندک، برگزیدۀ مال گرفتن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، موافقت کردن جای کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). موافق کردن بر مکان پس اقامت کردن در آن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا