واگذاشتن آب را بعد از سیرابی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سر برداشتن از آب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، کم از سیرابی خوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
واگذاشتن آب را بعد از سیرابی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سر برداشتن از آب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، کم از سیرابی خوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
بچهل رسیدن اسبان و مقنب شدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). یقال: قنبوا نحو العدو و تقنبوااذا تجمعوا و صاروا مقنباً. (اقرب الموارد) ، داخل شدن در خانه خود. (از اقرب الموارد)
بچهل رسیدن اسبان و مقنب شدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). یقال: قنبوا نحو العدو و تقنبوااذا تجمعوا و صاروا مقنباً. (اقرب الموارد) ، داخل شدن در خانه خود. (از اقرب الموارد)
طبیعت و اصل، یقال: الفصاحه من تفنه، ای من سوسه. والسوس، الطبع، مرد حاذق، گل و لای چاه، آب دفزک سیاه تیره از جوی و مانند آن که به ته نشیند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
طبیعت و اصل، یقال: الفصاحه من تفنه، ای من سوسه. والسوس، الطبع، مرد حاذق، گل و لای چاه، آب دفزک سیاه تیره از جوی و مانند آن که به ته نشیند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
نام مردی تیرانداز. و یضرب بجوده رمیه المثل، یقال: فلان بن تقن، یعنی فلان استاد است در تیر انداختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
نام مردی تیرانداز. و یضرب بجوده رمیه المثل، یقال: فلان بن تقن، یعنی فلان استاد است در تیر انداختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)