قیام نمودن به امر کسی، بازداشتن کسی را از حاجت وی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بنشستن از کار. (تاج المصادر بیهقی) ، ترک دادن کاری را و بنشستن از آن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) : تقعد عن الامر، ترک طلبه و عبارت اللسان ’لم یطلبه ’. (اقرب الموارد) ، واداشتن کسی از کار. (تاج المصادر بیهقی) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). واداشتن کسی را از کار و بازداشتن. (آنندراج)
قیام نمودن به امر کسی، بازداشتن کسی را از حاجت وی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بنشستن از کار. (تاج المصادر بیهقی) ، ترک دادن کاری را و بنشستن از آن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) : تقعد عن الامر، ترک طلبه و عبارت اللسان ’لم یطلبه ُ’. (اقرب الموارد) ، واداشتن کسی از کار. (تاج المصادر بیهقی) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). واداشتن کسی را از کار و بازداشتن. (آنندراج)
بمعانی انقعاف است. (منتهی الارب). فرو ریخته شدن روی کوه. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، از بن درافتادن دیوار، از جای رفتن چیزی. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فروریختن آب کند. (از اقرب الموارد). به همه معانی، رجوع به انقعاف شود
بمعانی انقعاف است. (منتهی الارب). فرو ریخته شدن روی کوه. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، از بن درافتادن دیوار، از جای رفتن چیزی. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فروریختن آب کند. (از اقرب الموارد). به همه معانی، رجوع به انقعاف شود