برآوردن کلاکموش خاک را از قاصعاء. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فرو نشانیدن آب تشنگی کسی را و تسکین دادن، لازم گرفتن خانه را، برآمدن کشت از زمین و شکافتن خاک را، نمایان شدن قوم و برآمدن آنان از شکاف کوه، در خود پیچیدن جامه را
برآوردن کلاکموش خاک را از قاصعاء. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فرو نشانیدن آب تشنگی کسی را و تسکین دادن، لازم گرفتن خانه را، برآمدن کشت از زمین و شکافتن خاک را، نمایان شدن قوم و برآمدن آنان از شکاف کوه، در خود پیچیدن جامه را
در علم عروض سنجیدن و تجزیه کردن شعر به اجزای عروض و گذاردن هر جزء در برابر جزئی از افاعیل که در وزن با آن برابر باشد تا موزونی یا ناموزونی شعر آشکار شود، قطعه قطعه کردن، پاره پاره کردن
در علم عروض سنجیدن و تجزیه کردن شعر به اجزای عروض و گذاردن هر جزء در برابر جزئی از افاعیل که در وزن با آن برابر باشد تا موزونی یا ناموزونی شعر آشکار شود، قطعه قطعه کردن، پاره پاره کردن
کوتاهی کردن، در کاری کوتاهی، سستی و خطا کردن، گناه، در فقه گرفتن ناخن یا بریدن مقداری از موی سر در حج که به این طریق شخص محرم از حالت احرام خارج می شود، کوتاه کردن
کوتاهی کردن، در کاری کوتاهی، سستی و خطا کردن، گناه، در فقه گرفتن ناخن یا بریدن مقداری از موی سر در حج که به این طریق شخص محرم از حالت احرام خارج می شود، کوتاه کردن
جواهر نشاندن بر چیزی، گوهرنشان ساختن، مرصع ساختن، در ادبیات در فن بدیع آوردن الفاظ و کلماتی در دو مصراع یا دو جمله که در وزن و سجع مطابق باشند مانند فراش و نقاش، منوّر و مقرّر، گریان و خندان، جلال و کمال و مانند این بیت، برای مثال هوا شد تیره و گریان به سان دیدۀ وامق / زمین شد تازه و خندان به سان چهرۀ عذرا (رشیدالدین وطواط)
جواهر نشاندن بر چیزی، گوهرنشان ساختن، مرصع ساختن، در ادبیات در فن بدیع آوردن الفاظ و کلماتی در دو مصراع یا دو جمله که در وزن و سجع مطابق باشند مانند فراش و نقاش، منوّر و مقرّر، گریان و خندان، جلال و کمال و مانند این بیت، برای مِثال هوا شد تیره و گریان به سان دیدۀ وامق / زمین شد تازه و خندان به سان چهرۀ عَذرا (رشیدالدین وطواط)