برآوردن کلاکموش خاک را از قاصعاء. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فرو نشانیدن آب تشنگی کسی را و تسکین دادن، لازم گرفتن خانه را، برآمدن کشت از زمین و شکافتن خاک را، نمایان شدن قوم و برآمدن آنان از شکاف کوه، در خود پیچیدن جامه را
برآوردن کلاکموش خاک را از قاصعاء. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فرو نشانیدن آب تشنگی کسی را و تسکین دادن، لازم گرفتن خانه را، برآمدن کشت از زمین و شکافتن خاک را، نمایان شدن قوم و برآمدن آنان از شکاف کوه، در خود پیچیدن جامه را
به نهایت رسیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، به غایت رسیدن در بحث مسئله ای و استقصا کردن در آن. (از اقرب الموارد). و تقول: حدیث متقصی. (اقرب الموارد)
به نهایت رسیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، به غایت رسیدن در بحث مسئله ای و استقصا کردن در آن. (از اقرب الموارد). و تقول: حدیث متقصی. (اقرب الموارد)
پاره پاره شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). پاره پاره و بخش بخش گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، منه قوله تعالی: لقد تقطع بینکم فیمن قراء بالرفع. (منتهی الارب) ، پاره پاره و بخش بخش گردیدن، منه قوله تعالی: و تقطعوا امرهم بینهم (قرآن 21 / 93) ، ای تقسموه. (لازم و متعدی). (منتهی الارب). تقطعوا امرهم بینهم،تقسموه و قیل تفرقوا فیه علی نزع الخافض. (اقرب الموارد) ، آمیخته شدن شراب به آب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کوتاه شدن سایه ها. (از اقرب الموارد)
پاره پاره شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). پاره پاره و بخش بخش گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، منه ُ قوله تعالی: لقد تقطع بینکم فیمن قراء بالرفع. (منتهی الارب) ، پاره پاره و بخش بخش گردیدن، منه ُ قوله تعالی: و تقطعوا امرهم بینهم (قرآن 21 / 93) ، ای تقسموه. (لازم و متعدی). (منتهی الارب). تقطعوا امرهم بینهم،تقسموه و قیل تفرقوا فیه علی نزع الخافض. (اقرب الموارد) ، آمیخته شدن شراب به آب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کوتاه شدن سایه ها. (از اقرب الموارد)
دهی است به قدس که انگبین را بدان نسبت کنند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). (خیمه زدن). یکی از شهرهای یهودا است که در نزدیکی بیت اللحم به جنوب شرقی اورشلیم واقع بود و فعلاً آن را تقوعه گویند و ظاهراً اشحور اساس آن را گذاشته. (قاموس کتاب مقدس) (از ایران باستان ج 1 ص 183). رجوع به مراصد الاطلاع و معجم البلدان یاقوت و قاموس کتاب مقدس شود
دهی است به قدس که انگبین را بدان نسبت کنند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). (خیمه زدن). یکی از شهرهای یهودا است که در نزدیکی بیت اللحم به جنوب شرقی اورشلیم واقع بود و فعلاً آن را تقوعه گویند و ظاهراً اشحور اساس آن را گذاشته. (قاموس کتاب مقدس) (از ایران باستان ج 1 ص 183). رجوع به مراصد الاطلاع و معجم البلدان یاقوت و قاموس کتاب مقدس شود