- تقبی
- قبا پوشیدن
معنی تقبی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زشت انگاری
کپاه ساختن، آراستن، آمادن
بوسه زدن
رسید دادن، رسید ستاندن پس از پرداخت، فراهم آوردن
آشکا کردن و بیان نمودن زشتی کار کسی
خشکیدن، کبه ساختن
بوسیدن، بوسه زدن
زشت کردن، زشت شمردن، قبح و زشتی کار کسی را نمایاندن و بد گفتن از آن
پرهیزگاری، پرهیز
ساختگی
حق انتفاعی که بموجب عقدی از جانب مالک برای مدتی معین بشخصی داده شود حق رقبی
خر گاه زدن (خرگاه خباء)
پروریدن پرورش یافتن پروردن، پرورش دادن
زن فریبی، جوان نمایی
پرهیزگاری، ترسیدن از خدا و به معنی توانا شدن، نیرومند شدن
دشمنی نمودن
نبهره منسوب به تقلب هر چیز که بوسیله تقلب ساخته شود. جنس قلب قلابی مغشوش: سکه تقلبی زعفران تقلبی
نیست و نابود شدن
آب جویی آب یابی
پذیرفتن، بعهده گرفتن
در هم کشیده شدن
کبگی (کبه قبه پارسی تازی گشته)
گردکشی سر کشی کردن سرباز زدن، سرکشی گردن کشی
زنده و باقی گذاشتن
عقبا، جهان، دیگر آخرت
کودکی کردن، به لهو و لعب پرداختن
قبول کردن، پذیرفتن، به عهده گرفتن
گذشتن و سپری شدن، نیست و نابود شدن
سرکشی کردن، گردن کشی کردن
کسی را به پدری گرفتن
کسی را به پدری گرفتن
تقوا، ترس از خدا و اطاعت امر او، پرهیزکاری، پرهیز
سزای کردار، آخرت