جدول جو
جدول جو

معنی تقاطع - جستجوی لغت در جدول جو

تقاطع
برشگاه، چهار راه
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
فرهنگ واژه فارسی سره
تقاطع
از یکدیگر بریدن
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
فرهنگ لغت هوشیار
تقاطع
((تَ طُ))
یکدیگر را قطع کردن، قطع کردن دو خط یکدیگر را، برخورد، قطع
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
فرهنگ فارسی معین
تقاطع
چهارراه، در ریاضیات نقطه ای که در آن دو یا چند خط یکدیگر را قطع کنند، از هم بریدن و جدا شدن، یکدیگر را قطع کردن
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
فرهنگ فارسی عمید
تقاطع
Intersection, Junction
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تقاطع
перекрёсток
دیکشنری فارسی به روسی
تقاطع
Kreuzung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تقاطع
перехрестя , перехрестя
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تقاطع
skrzyżowanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تقاطع
交叉路口 , 交叉口 , 交汇处
دیکشنری فارسی به چینی
تقاطع
interseção, junção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تقاطع
incrocio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تقاطع
intersección
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تقاطع
intersection, jonction
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تقاطع
kruispunt, kruising
دیکشنری فارسی به هلندی
تقاطع
ทางแยก , จุดเชื่อมต่อ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تقاطع
persimpangan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تقاطع
تقاطعٌ , تقاطع
دیکشنری فارسی به عربی
تقاطع
चौराहा
دیکشنری فارسی به هندی
تقاطع
צֹמֶת , צומת
دیکشنری فارسی به عبری
تقاطع
交差点 , 接合点
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تقاطع
교차로 , 교차점
دیکشنری فارسی به کره ای
تقاطع
kavşak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تقاطع
makutano
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تقاطع
সংযোগস্থল , মোড় , সংযোগস্থল
دیکشنری فارسی به بنگالی
تقاطع
چوراہا , جنکشن
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متقاطع
تصویر متقاطع
آنچه از چیز دیگر بگذرد و آن را قطع کند، در ریاضیات دو خط که به هم برسند و یکدیگر را قطع کنند، بریده بریده، مقطّع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متقاطع
تصویر متقاطع
جدا شونده یکی از دیگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقاطع
تصویر متقاطع
((مُ تَ طِ))
قطع کننده یکدیگر، دو خط که به یکدیگر برسند و همدیگر را قطع کنند (هندسه)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقاطع
تصویر اقاطع
شاخه درخت
فرهنگ لغت هوشیار
چکیدن، پیاپیی قطره قطره آمدن (آب یامایع دیگر) چکه چکه ریختن،جمع تقاطرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقارع
تصویر تقارع
قرعه زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقادع
تصویر تقادع
در پی هم شتافتن دنبال هم افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقاطر
تصویر تقاطر
از پی هم آمدن، قطره قطره چکیدن آب یا مایع دیگر، چکه چکه ریختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقاطع
تصویر مقاطع
جمع مقطع، گذرگاهها، جایهای وقف قرآن، قطع کننده
فرهنگ لغت هوشیار