جدول جو
جدول جو

معنی تقادع - جستجوی لغت در جدول جو

تقادع(تَ بَدْ دُ)
در پی یکدیگر شتافتن در چیزی و جوق جوق درافتادن، گویی هریکی پیشی میجوید بر صاحب خود، همدیگر را بازداشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تدافع و تکافؤ قوم. (از اقرب الموارد) ، پیاپی مردن قوم، نیزه زدن یکدیگر را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تراجع. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تقادع
در پی هم شتافتن دنبال هم افتادن
تصویری از تقادع
تصویر تقادع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
چهارراه، در ریاضیات نقطه ای که در آن دو یا چند خط یکدیگر را قطع کنند، از هم بریدن و جدا شدن، یکدیگر را قطع کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقادم
تصویر تقادم
دیرینه شدن، دیرینه بودن، دیرینگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقاعد
تصویر تقاعد
بازنشستگی، بازنشسته شدن، از کاری بازماندن، گوشه نشینی و کناره گیری، بازایستادن از کاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخادع
تصویر تخادع
خود را فریب خورده وانمود کردن، یکدیگر را فریب دادن
فرهنگ فارسی عمید
(مُتَ دِ)
نیزه زننده یکدیگر را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مشغول به نیزه زدن مر یکدیگر را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تقادع شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تخادع
تصویر تخادع
یکدیگر را فریب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقاعد
تصویر تقاعد
باز ایستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
از یکدیگر بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقارع
تصویر تقارع
قرعه زدن
فرهنگ لغت هوشیار
دیرینه شدن دیرینگی جمع تقدمه، کهنگی بودن دیرینه شدن، کهنگی دیرینگی، جمع تقادمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توادع
تصویر توادع
آشتی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجادع
تصویر تجادع
با هم دشنام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقادم
تصویر تقادم
جمع تقدمه، پیشکش، هدیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقادم
تصویر تقادم
((تَ دُ))
دیرینه شدن، دیرینگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
((تَ طُ))
یکدیگر را قطع کردن، قطع کردن دو خط یکدیگر را، برخورد، قطع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخادع
تصویر تخادع
((تَ دُ))
یکدیگر را فریفتن، خود را فریب خورده وا نمودن در صورتی که نباشند، جمع تخادعات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقاعد
تصویر تقاعد
((تَ عُ))
بازایستادن از کاری، بازنشسته شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
برشگاه، چهار راه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
Intersection, Junction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
intersection, jonction
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
intersección
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
चौराहा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
persimpangan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
ทางแยก , จุดเชื่อมต่อ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
kruispunt, kruising
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
交叉路口 , 交叉口 , 交汇处
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
incrocio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
interseção, junção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
skrzyżowanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
перехрестя , перехрестя
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
Kreuzung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
перекрёсток
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
צֹמֶת , צומת
دیکشنری فارسی به عبری