- تقابل
- برهم کنش
معنی تقابل - جستجوی لغت در جدول جو
- تقابل
- با یکدیگر هم روی شدن
- تقابل
- رو به رو شدن، برابر شدن، رو به روی هم واقع شدن
- تقابل ((تَ بُ))
- برابر شدن، رو به روی هم واقع شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنچه دو سو داشته باشد، دارای دو طرف، رو به رو، مقابل
با هم رویاروی گردنده، روبروی یکدیگر
روبه رو، روبرو
دزد شدن، بی سردار و حاکم کارزار کردن
با یکدیگر سخن گفتن
یکدیگر را کشتن
دادن و گرفتن
دیگ افراز
ادویه ها، گیاهانی که برای خوش طعم، خوش مزه یا خوش بو کردن غذا به کار می روند، در پزشکی دواها
یکدیگر را کشتن، با هم جنگ کردن، کارزار کردن
رویارو، مواجه، روبرو
رو به رو، برابر
Opposite
oposto
gegenüber
przeciwny
противоположный
протилежний
tegenovergesteld
opuesto
opposé
opposto
विपरीत
বিপরীত
berlawanan