جدول جو
جدول جو

معنی تقابل - جستجوی لغت در جدول جو

تقابل
برهم کنش
تصویری از تقابل
تصویر تقابل
فرهنگ واژه فارسی سره
تقابل
با یکدیگر هم روی شدن
تصویری از تقابل
تصویر تقابل
فرهنگ لغت هوشیار
تقابل
رو به رو شدن، برابر شدن، رو به روی هم واقع شدن
تصویری از تقابل
تصویر تقابل
فرهنگ فارسی عمید
تقابل
((تَ بُ))
برابر شدن، رو به روی هم واقع شدن
تصویری از تقابل
تصویر تقابل
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متقابل
تصویر متقابل
آنچه دو سو داشته باشد، دارای دو طرف، رو به رو، مقابل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متقابل
تصویر متقابل
با هم رویاروی گردنده، روبروی یکدیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقابل
تصویر متقابل
((مُ تَ بِ))
مقابل، روبروی، دارای تقابل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقابل
تصویر مقابل
روبه رو، روبرو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترابل
تصویر ترابل
دزد شدن، بی سردار و حاکم کارزار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقاول
تصویر تقاول
با یکدیگر سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقاتل
تصویر تقاتل
یکدیگر را کشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقابض
تصویر تقابض
دادن و گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توابل
تصویر توابل
دیگ افراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توابل
تصویر توابل
ادویه ها، گیاهانی که برای خوش طعم، خوش مزه یا خوش بو کردن غذا به کار می روند، در پزشکی دواها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقاتل
تصویر تقاتل
یکدیگر را کشتن، با هم جنگ کردن، کارزار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقابل
تصویر مقابل
رویارو، مواجه، روبرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توابل
تصویر توابل
((تَ بِ))
جمع تابل، ادویه هایی که در غذا می ریزند، مانند، فلفل، زیره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقاتل
تصویر تقاتل
((تَ تُ))
یکدیگر را کشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقابل
تصویر مقابل
((مُ بِ))
روبرو، برابر، معادل، مساوی، ضد، مخالف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقابل
تصویر مقابل
رو به رو، برابر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقابل
تصویر مقابل
Opposite
دیکشنری فارسی به انگلیسی
противоположный
دیکشنری فارسی به روسی
протилежний
دیکشنری فارسی به اوکراینی