جدول جو
جدول جو

معنی تفیئه - جستجوی لغت در جدول جو

تفیئه(تَ ءَ)
تفیئه الشی ٔ، هنگام آن چیز. (منتهی الارب). وقت آن چیز و اول آن چیز. (ناظم الاطباء) ، دخل علی تفیئه فلان، ای اثره. (منتهی الارب). درآمد در اثر فلان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تفیده
تصویر تفیده
گرم شده، داغ شده
فرهنگ فارسی عمید
(اِ خِ)
رهانیدن کسی را از خبه. (منتهی الارب). رهانیدن کسی را از خفگی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، اندیشیدن در کار و فکر نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(لَ ءَ)
گوشت پارۀ بی استخوان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ ءَ)
أرض دفیئه، زمین گرم، و لیله دفیئه کذلک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دفئه. و رجوع به دفئه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَوْوُ)
درانیدن جامه را و کشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). درانیدن جامه را و در ’عباب’ کشیدن تا آنکه پاره و شکافته شود. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تُ حَ)
دزی در ذیل قوامیس عرب آرد: طلسم، یا دعای دفع اجنه و شیاطین و دیون و رجوع به همان کتاب ج 1 ص 148 شود
لغت نامه دهخدا
(تَ دَ / دِ)
گرم شده. تابیده. دعصاء، زمین نرم تفیده به آفتاب. (منتهی الارب). و رجوع به تف و تپ و تب و تاب و تفت و تفته شود
لغت نامه دهخدا
(تَ نَ / نِ)
تفین. عنکبوت و پودۀ عنکبوت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ رر)
برکندن و شکستن چشم و آبله و مانند آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، شکافتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، چشم کور کردن. (تاج المصادر بیهقی). کور ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تفقّؤ شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ساختن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). راست و نیکو کردن کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تهیه شود
لغت نامه دهخدا
تصیؤ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
برانگیختن کسی را بر کاری، زشت گردانیدن خدای روی کسی را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشیی ٔ شود
لغت نامه دهخدا
بسیاربچه شدن زن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به تضون شود
لغت نامه دهخدا
(تَ فُ)
استوار نکردن کار را: نیاء الامر تنیئهً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ ءُ)
به قی آوردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تقیؤ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تهیئه
تصویر تهیئه
ساختن، نیکو کردن کار را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لفیئه
تصویر لفیئه
لفچن لخم گوشت بی استخوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفیده
تصویر تفیده
تافته گرم شده داغ گشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیئه
تصویر فیئه
بازگشت، هنگام، باز از مرغان
فرهنگ لغت هوشیار