جدول جو
جدول جو

معنی تفکده - جستجوی لغت در جدول جو

تفکده
(تَ کَ دَ / دِ)
کنایه از پزاوه و آتشدان و مانند آن. (آنندراج). آتشدان و منقل و پرکین. (ناظم الاطباء) :
داغت به مغز رفته فرو، حال جسم و جان
از شعله های تفکدۀ استخوان مپرس.
ظهوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تفیده
تصویر تفیده
گرم شده، داغ شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفکه
تصویر تفکه
میوه خوردن، لذت بردن، بهره ور شدن از چیزی، خوش طبعی و مزاح کردن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
خوش منشی نمودن با کسی به سخن شیرین و لطیف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، میوه آوردن جهت قوم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). میوه خورانیدن قوم را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ دَ / دِ)
گرم شده. تابیده. دعصاء، زمین نرم تفیده به آفتاب. (منتهی الارب). و رجوع به تف و تپ و تب و تاب و تفت و تفته شود
لغت نامه دهخدا
(تَ حُ)
شکسته شدن، یقال: سقط فتکده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
شگفتی نمودن. (از تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (از آنندراج). به شگفت آمدن از چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تعجب. (از اقرب الموارد) ، پشیمان بودن. (تاج المصادر بیهقی). پشیمان شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تندم. (اقرب الموارد) : قوله تعالی: فظلتم تفکهون، ای تندمون. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، برخورداری گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). برخورداری یافتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). لذت گرفتن از چیزی و برخورداری یافتن. (آنندراج). تمتع. (اقرب الموارد) : مدتی در این زرع و ضرع تفکه و تنزه نمودی. (سندبادنامه ص 170) ، میوه خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پرهیز کردن از میوه. از اضداد است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تفیده
تصویر تفیده
تافته گرم شده داغ گشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفکه
تصویر تفکه
لذت بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفکه
تصویر تفکه
((تَ فَ کُّ))
میوه خوردن، شوخ بودن، شوخی کردن، لذت بردن
فرهنگ فارسی معین