جدول جو
جدول جو

معنی تفقئه - جستجوی لغت در جدول جو

تفقئه
(تَ رر)
برکندن و شکستن چشم و آبله و مانند آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، شکافتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، چشم کور کردن. (تاج المصادر بیهقی). کور ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تفقّؤ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تفقه
تصویر تفقه
فقه خواندن، علم دین آموختن، فقیه شدن، فهمیدن و دانا شدن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
زیرک و فقیه گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی). آموزانیدن و آگاه گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَ)
تفیئه الشی ٔ، هنگام آن چیز. (منتهی الارب). وقت آن چیز و اول آن چیز. (ناظم الاطباء) ، دخل علی تفیئه فلان، ای اثره. (منتهی الارب). درآمد در اثر فلان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَوْوُ)
درانیدن جامه را و کشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). درانیدن جامه را و در ’عباب’ کشیدن تا آنکه پاره و شکافته شود. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ فَقْ قِ ءَ)
سیل که بشکافد زمین را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا
(تَ دُ)
فقه آموختن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از اقرب الموارد). یقال: هو یتفقه فی العلم، ای یتعلم. (اقرب الموارد، فقیه شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، دانا شدن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). فهمیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فهمیدن سخن و جز آن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تفقیه
تصویر تفقیه
آگاه ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفقه
تصویر تفقه
فقه آموختن، فقیه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفقه
تصویر تفقه
((تَ فَ قُّ))
فقه آموختن، دانشمندی جستن
فرهنگ فارسی معین