جدول جو
جدول جو

معنی تفسیدن - جستجوی لغت در جدول جو

تفسیدن
گرم شدن از تف آتش یا آفتاب، برای مثال از گرمی آفتاب سوزان / تفسید به وقت نیم روزان (نظامی۳ - ۴۳۲) تا نتفسید از آفتاب سرش / نه ز خود بود و نز جهان خبرش (نظامی۴ - ۶۴۷)
تصویری از تفسیدن
تصویر تفسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تفسیدن
(گُ دَ / دِ گُ تَ)
گرم شدن. (برهان) (غیاث اللغات) (آنندراج). گرم شدن و سوختن. (ناظم الاطباء). تبسیدن. تفتیدن. (حاشیۀ برهان چ معین) :
چو خورشید تابان ز گنبد بگشت
بکردار آهن بتفسید دشت.
فردوسی.
زبان بر گشادند بر یکدیگر
که اکنون ز گرمی بتفسد جگر.
فردوسی
گهی ز سردی نجم زحل همی فسری
گهی ز شمس و تف صعب او همی تفسی.
ناصرخسرو.
اگر کوه سوی مشرق باشد گرما، گرمتر باشد از بهر آنکه تفسیدن آفتاب بر این کوه پس از زوال قوی گردد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
گه بجوشد بر تو در جوشن
گه بتفسد سر تو در مغفر.
مسعودسعد.
پس چون از آتش سخن بتفسید و از جادۀ آزرم بچفسید. (مقامات حمیدی).
از گرمی آفتاب سوزان
تفسید بوقت نیم روزان.
نظامی.
تا نتفسید از آفتاب سرش
نه ز خود بود و نز جهان خبرش.
نظامی.
و مردمان بخارا بجنگ حصار راندند و از جانبین تنورۀ جنگ بتفسید از بیرون منجنیق ها راست کردند. (جهانگشای جوینی) ، تباه گردانیدن. (آنندراج) (ناظم الاطباء در ذیل تفسید) ، در بیت زیر بمعنی آزرده شدن. رنجیدن و بخشم آمدن که لازمۀ گرم شدن از خجلت میباشد آمده است:
ز دار و ز کشتن نترسم همی
ز گردان ایران بتفسم همی
که نامرد خواند مرا دشمنم
ز ناخسته بر دار کرده تنم.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تفسیدن
گرم شدن از تف آتش یا آفتاب تفیدن
تصویری از تفسیدن
تصویر تفسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تفسیدن
((تَ دَ))
گرم شدن از تف آتش یا آفتاب
تصویری از تفسیدن
تصویر تفسیدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تفسیده
تصویر تفسیده
گرم شده، گداخته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفتیدن
تصویر تفتیدن
گرم شدن، گداختن، گرم شدن از تف آتش یا آفتاب، تفسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاسیدن
تصویر تاسیدن
مضطرب شدن، بی تاب شدن، دلگیر شدن، اندوهناک شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
بیم داشتن، دچار ترس شدن، ترس داشتن، بیمناک شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبسیدن
تصویر تبسیدن
گرم شدن، بی تاب شدن از شدت گرما
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبسیدن
تصویر تبسیدن
بی تاب شدن از شدت گرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفسیده
تصویر تفسیده
بغایت گرم شده تفتیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاسیدن
تصویر تاسیدن
مضطرب و اندوهناک بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفتیدن
تصویر تفتیدن
گرم شدن از آفتاب و آتش داغ شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
بیم داشتن، دچار ترس شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفسیدن
تصویر خفسیدن
خفتن خوابیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چفسیدن
تصویر چفسیدن
ملصق شدن پیوست، میل کردن منحرف شدن (از راه راست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفتیدن
تصویر تفتیدن
((تَ دَ))
گرم شدن، خشمناک گردیدن، گداخته شدن در آتش، تفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفسیده
تصویر تفسیده
((تَ دِ))
گرم شده، گداخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
((تَ دَ))
بیم داشتن، ترس داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبسیدن
تصویر تبسیدن
((تَ دَ))
گرم شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاسیدن
تصویر تاسیدن
((دَ))
اندوهناک شدن، بی قرار شدن، ویار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
Dread, Flinch
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
craindre, se recroqueviller
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
temer, encogerse
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
takut, terkejut
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
กลัว , สะดุ้ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
vrezen, schrikken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
恐惧 , 退缩
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
temere, sobbalzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
temer, esticar-se
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
bać się, wzdrygać się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
боятися , здригатися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
fürchten, zusammenzucken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
бояться , вздрагивать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
डरना
دیکشنری فارسی به هندی