کم کردن عدد کوچک تر (مفروق) از عدد بزرگ تر (مفروقٌ منه)، در ادبیات در فن بدیع جدا کردن دو موصوف از یکدیگر و دربارۀ هر کدام حکمی کردن، برای مثال من نگویم به ابر مانندی / که نکو ناید از خردمندی ی او همی گرید و همی بارد / تو همی بخشی و همی خندی پراکنده کردن، جدا شدن چیزی از چیز دیگر
کم کردن عدد کوچک تر (مفروق) از عدد بزرگ تر (مفروقٌ منه)، در ادبیات در فن بدیع جدا کردن دو موصوف از یکدیگر و دربارۀ هر کدام حکمی کردن، برای مِثال من نگویم به ابر مانندی / که نکو ناید از خردمندی ی او همی گرید و همی بارد / تو همی بخشی و همی خندی پراکنده کردن، جدا شدن چیزی از چیز دیگر
چوب خوشۀ خرما، پشیزۀ سر خرما یا آنچه بدان قمع خرما ملصق باشد. چوب خوشۀ انگور و خرما که دنبالۀ انگورو خرما بدان پیوسته است، انگور که به چوب خوشه متصل باشد، چوب خوشۀ بی انگور، ج، ثفاریق، او را ثفروقی نیست، نیست او را چیزی
چوب خوشۀ خرما، پشیزۀ سر خرما یا آنچه بدان قمع خرما ملصق باشد. چوب خوشۀ انگور و خرما که دنبالۀ انگورو خرما بدان پیوسته است، انگور که به چوب خوشه متصل باشد، چوب خوشۀ بی انگور، ج، ثفاریق، او را ثفروقی نیست، نیست او را چیزی
پرا کنیده، جداسته، کاسته پراکنده شده جدا کرده مقابل مقرون، عددی کوچکتر که از عددی بزرگتر تفریق شود مقابل مفروق منه مانند: 10 -6 4 (6 مفروق است) یا لفیف مفروق. یا وتد مفروق
پرا کنیده، جداسته، کاسته پراکنده شده جدا کرده مقابل مقرون، عددی کوچکتر که از عددی بزرگتر تفریق شود مقابل مفروق منه مانند: 10 -6 4 (6 مفروق است) یا لفیف مفروق. یا وتد مفروق