- تفر
- مرد چرکین
معنی تفر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گردش
شکسته سخنی
پراکنده شدن، پریشان شدن
بذل کوشش و جهد کردن در کاری
شعبه شعبه شدن
فراست بردن، دانستن بعلامت و نشان، دریافت به زیرکی
خندیدن
یگانه شدن، بی مانند شدن
انس جستن، گشایش یافتن
پراکندگی
پراکنده شدن، پریشان گردیدن، جدا شدن
تنها شدن، یگانه شدن، یکه و تنها بودن
نظر انداختن و خیره شدن به چیزی برای فهم آن، مطلبی یا امری را به زیرکی از روی نشانه و علامت فهمیدن، به فراست دریافتن
سیر و گشت، کنایه از گشایش یافتن، از تنگی و دشواری بیرون آمدن، زایل شدن غم و اندوه، کنایه از گشادگی خاطر
از کاری فارغ شدن، دست از کار کشیدن، برای کاری آماده شدن، در امری جهد کردن
پراکنش، کاهش
دوگانگی، دودستگی، پراکندگی
گردشگاه
فرماژها
ماژها جمع تفریح
ماژیدن شادمانی نمودن شادی کردن، گردش کردن
شاد کردن، خوشی و عیش و تماشا و تفرج و گشت و بازی
جمع تفریج
اندوه وابردن، از دشواری و غم بیرون آوردن، خواوند دور کردن غم را از کسی
جای تفرج گردشگاه جایی که شادمانی آورد جای کشت و گذارمانند باغ و مرغزار و جز آن
ایجاد تفرقه جدایی افکندن