جدول جو
جدول جو

معنی تفحص - جستجوی لغت در جدول جو

تفحص
کندوکاو، پیکاوی، جستجو
تصویری از تفحص
تصویر تفحص
فرهنگ واژه فارسی سره
تفحص
وارسی و جستجو کردن
تصویری از تفحص
تصویر تفحص
فرهنگ لغت هوشیار
تفحص
جستجو کردن، کاوش کردن، تحقیق کردن دربارۀ امری یا چیزی
تصویری از تفحص
تصویر تفحص
فرهنگ فارسی عمید
تفحص
((تَ فَ حُّ))
جستجو کردن، تحقیق کردن
تصویری از تفحص
تصویر تفحص
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متفحص
تصویر متفحص
تفحص کننده، جوینده، کاوش کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متفحص
تصویر متفحص
بازکاونده و جستجوکننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متفحص
تصویر متفحص
((مُ تَ فَ حِّ))
جستجو کننده، کاوش کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفحش
تصویر تفحش
ناسزا گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفصح
تصویر تفصح
به تکلف فصاحت نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فحص
تصویر فحص
کاویدن، جستجو کردن، کاوش، جستجو
فرهنگ فارسی عمید
باز کاوی بررسی جست و جو، زیر و رویی خاک از باران کاویدن جستجو کردن، تفتیش کردن، کاوش جستجو، تفتیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فحص
تصویر فحص
((فَ حْ))
کاویدن، جستجو کردن، کاوش، جستجو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفحصات
تصویر تفحصات
جمع تفحص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفحص کردن
تصویر تفحص کردن
کاوش کردن جستجو کردن بررسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متفحصین
تصویر متفحصین
جمع متفحص در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تفحص کردن جستجو کردن: آن بط بانگ بر آوردی و شهریان از حال وی (بیگانه ای که قصد آمدن بشهر میکرد) متفحص شدندی
فرهنگ لغت هوشیار