معنی فحص - فرهنگ فارسی معین
معنی فحص
- فحص((فَ حْ))
- کاویدن، جستجو کردن، کاوش، جستجو
تصویر فحص
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با فحص
فحص
- فحص
- باز کاوی بررسی جست و جو، زیر و رویی خاک از باران کاویدن جستجو کردن، تفتیش کردن، کاوش جستجو، تفتیش
فرهنگ لغت هوشیار