- تفجیل
- پهناندن پهن گرداندن، پیش آوردن
معنی تفجیل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شتاب کردن
شرمنده کردن شرمسار کردن شرمنده کردن، شرمگین بودن
گود چشمی گود افتادن چشم
مرغولاندن (مرغول مرغوله جعد در گیسو)
خر رنگ کردن، زراندودن زرین نمایاندن
شتافتن و پیشی نمودن
سجل نوشتن، قباله، تمسک نوشتن قاضی، اثبات کردن، قضاوت کردن، حکم کردن
برهنه کردن، گشادن
دردمند ساختن
آب روان کردن
آشوباندن آشوبش غاکاندن چلپیدن (چلپ فتنه) (غاک فتنه)، دو به همزدن
یکی از ابواب ثلاثی مزید
افزونی دادن، فضل نهادن
جدا کردن، پاره پاره کردن، فصل فصل کردن، پیدا کردن و بیان کردن
ناروا ساختن متاع و درهم ها
سست رای خواندن
رخنه کردن
دشنام دادن بد گفتن
فرمان دادن، مهلت دادن مولش دادن مولشاندن (مولش مهلت)، درمان کردن، نپذیرفتن مهلت دادن زمان دادن مقابل تعجیل
بزرگ شمردن، احترام کردن
مهلت دادن، مدت معین کردن
جاری ساختن آب، روان کردن آب
شتاب کردن، شتافتن، عجله کردن
خجل کردن، شرمگین کردن، شرمنده ساختن
در صرف عربی، از ابواب ثلاثی مزیدٌفیه
گرامی داشتن، بزرگ شمردن، احترام کردن
مسجل کردن، ثابت و محکم کردن، حکم دادن، مهر کردن قباله، عهد و پیمان کردن
برتری دادن، برتر داشتن، کسی یا چیزی بر دیگری برتری دادن
جدا کردن، فصل فصل کردن کتاب و شرح و بسط دادن مطلب، شرح و بیان