جدول جو
جدول جو

معنی تفتافون - جستجوی لغت در جدول جو

تفتافون
(تَ)
جمع واژۀ تفتاف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تفتان
تصویر تفتان
گرم، داغ، هرچه از آفتاب یا آتش گرم و داغ شده باشد، تافتون
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
دهی است از دهستان قوشخانه در بخش باجگیران شهرستان قوچان. کوهستانی و دارای 158 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
تتاءن. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : هو یتتاون للصید اذا جأه مره عن یمینه و مره عن شماله. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تتامن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
آنچه ازآفتاب یا آتش گرم شده باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). هر چیز گرم شده از آفتاب یا آتش. (ناظم الاطباء) ، و قسمی از نان که آنرا به هندی پراتها گویند. (غیاث اللغات) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نام کوهی آتشفشانی به مکران که هم امروز دائماً ابخره و گاهی مواد سوزان از آن خارج میشود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
کسی که تلفظ کند احادیث زنان را. ج، تفتافون و تفاتف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تفتان
تصویر تفتان
هر چیز گرم شده از آفتاب یا از آتش گرم داغ، قسمی از نان تافتون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفتان
تصویر تفتان
((تَ))
هر چیز گرم شده از آفتاب یا آتش، قسمی از نان، تافتون
فرهنگ فارسی معین