جدول جو
جدول جو

معنی تفایا - جستجوی لغت در جدول جو

تفایا
(تَ)
نوعی از غذای پختنی که ترکیب یافته است از گوشت و آب و ادویه و پرسیاوشان و نمک و در ’تفایا الخضراء’ پرسیاوشان ’تر’ است و در حالیکه در ’تفایا البیضاء ’’خشک’ میباشد. (از دزی ج 1 صص 147-148)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحایا
تصویر تحایا
تحیّت ها، سلام ها، درودها، جمع واژۀ تحیّت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خفایا
تصویر خفایا
جاهای پنهان و دور از چشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صفایا
تصویر صفایا
گزیدۀ غنیمت ها
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
جمع واژۀ تحیه و تحیت. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) : ان السائرین الذین یقرعون ابواب غرفات النور مخلصین صابرین یتلقاهم ملائکهاﷲ، مشرقین یحیونهم بتحایاالملوک... (حکمت اشراق صص 244- 245). و رجوع به تحیه شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
جمع واژۀ صفی ّ است. (منتهی الارب). رجوع به صفی شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
جمع واژۀ صفیه. (منتهی الارب). برگزیدۀ رئیس از غنیمت پیش از قسمت: کانت لرسول اﷲ ثلاث صفایا مال بنی النضیر و خیبر و فدک، خالصه ها، واز آن جمله است صفایای ملوک. رجوع به صفیّه شود
لغت نامه دهخدا
نام چند کس و از آن جمله است: 1- شخصی از نسل داود. 2- یکی از رؤسای بنی شمعون. 3- شخصی از بنی یساکار. 4- شخصی از ذریۀ شاول. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
صمغ سداب دشتی است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). به یونانی صمغ سداب کوهی است. و بعضی گویند صمغ سداب صحرایی. (برهان). تاپسیا که صمغ سداب کوهی است. ثافیسا. (از ناظم الاطباء). رجوع به ثافسیا شود
لغت نامه دهخدا
(تَءْ)
یکدیگر را فایده دادن. یقال: هما یتفایدان بالمال، ای یفید کل صاحبه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). بهره رسانیدن قوم بیکدیگر و تفاود استعمال نکنند. (از اقرب الموارد). رجوع به تفاود شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
جمع واژۀ تکیه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). جاهایی که در آن روضه خوانی و عزاداری کنند. رجوع به تکیه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ)
جمع واژۀ خفی و خفیه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) : و خفایای آن ماجری و خبایای آن حادثه محقق شد. (سندبادنامه ص 86)
لغت نامه دهخدا
شهر بزرگی است بین منبج و حلب، از اعمال منبج، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خفایا
تصویر خفایا
جمع خفیه خفی نهفته ها نهانها خفایای اسرار
فرهنگ لغت هوشیار
مونث صفی، گزیده از غنیمت که پیغمبر امام یا رئیس برای خود بردارد، جمع صفایا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفسیا
تصویر تفسیا
تافسیا، تاپسیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفاید
تصویر تفاید
همسودی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفالا
تصویر تفالا
بطور تفال بشگون بفال نیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحایا
تصویر تحایا
تحیت ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفایا
تصویر خفایا
((خَ))
جمع خفیه، خفی، نهفته ها، نهان ها
فرهنگ فارسی معین
تکیه ها، حسینیه ها، مکانهای عزاداری، تعزیه خانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پنهان ها، پوشیده ها، نهفته ها، نهان ها، خلوت ها، مخفیگاه ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد