جدول جو
جدول جو

معنی تفاؤم - جستجوی لغت در جدول جو

تفاؤم(تَ ءَرْ رُ)
پر گشتن دهان شتر از گیاه سبز. (منتهی الارب). و رجوع به تفؤم و تفئیم شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تناوم
تصویر تناوم
خود را خفته نمایاندن، خود را به خواب زدن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
بلباس مانند گرگ شده پوشیدن، برای ناقه تا بر بچۀ غیر مهربان گردد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد) ، نرم و مختلف وزیدن باد، گرفتن چیزی بنوبت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تذؤب شود
لغت نامه دهخدا
(تَخْ)
فراگرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تناول چیزی. (از اقرب الموارد) ، سپس ماندن و دور شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). واپس ایستادن و دور شدن. (آنندراج). تأخر و تباعد. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
جمع واژۀ تقویم. (ناظم الاطباء). و رجوع به تقویم شود
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَدْ دُ)
درآمده پشت و برآمده سینه گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، خویشتن را کشیدن از کاری و سرکشی نمودن، بازپس گردیدن، منکسر شدن و بازگردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
کفشیر پذیرفتن جراحت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). استصلاح. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ صِ)
همدیگر خواستن چیزی را. (آنندراج). تسأل. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). و رجوع به تساءل شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
فخر کردن و نازیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تماءر القوم تماؤراً، تفاخروا. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بازآمدن از سفر. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، دیرینه گشتن چیزی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
نزار شدن. (تاج المصادر بیهقی). نزارو حقیر و خرد و باریک شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خرد شدن. (از اقرب الموارد) ، پوشیدن شخص خود را به نشستن و حقیر و خرد نمودن خود را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پنهان ساختن خود به نشستن و خرد و حقیر نمودن از ترس. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
خرد و حقیر نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تصاغر. (المنجد) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
پر گشتن دهان شتر از گیاه سبز. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
گیاه ذؤنون چیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ کِ)
فال بد زدن بچیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تطیر و ترقب شر. (از متن اللغه). تطیر و آن ضد تیمن است. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، بسوی دست چپ کسی شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بسوی چپ گرفتن کسی را. (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، گرفتن ناحیۀ شام را. (از المنجد) (از متن اللغه) ، خویشتن را بملک شام نسبت کردن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشأم شود
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَرْ رُ)
فال گرفتن بچیزی. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). فال نیک گرفتن. (آنندراج). خلاف تطیر. (از اقرب الموارد). تفاءل. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفاءل و تفؤل شود
لغت نامه دهخدا
(اِ دِ)
شرم داشتن. (از المنجد) (از اقرب الموارد). رجوع به تزأک شود
لغت نامه دهخدا
(تَ بِ ءَ)
فراهم آمدن و انبوهی کردن بر آب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
تثاون و تتأن. (قطر المحیط). تتاون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تتأن و تثاون شود، آمدن شکار را از چپ و راست. (از قطر المحیط) (آنندراج). رجوع به تثاون و تتأن شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
خمیازه کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و این بر وزن تفاعل است و تثاوب با واو، گفته نمیشود. (منتهی الارب). فاژیدن
لغت نامه دهخدا
(اِ نَ)
از ’ب ٔس’، با هم فقر ورزیدن و فروتنی فقیرانه نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خشوع نمودن فقرا توأم با فروتنی و زاری. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تقاویم
تصویر تقاویم
جمع تقویم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقاوم
تصویر تقاوم
در جنگ روبروی هم ایستادن و پایداری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاویم
تصویر تاویم
تشنه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناوم
تصویر تناوم
خواب آلودگی، خود را به خواب زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلاوم
تصویر تلاوم
همنکوهی نکوهیدن یکدیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفویم
تصویر تفویم
نان پختن
فرهنگ لغت هوشیار
مرواییدن (مروا فال نیک) آب دهن که از اثر مزه چیزی بهم رسد آب دهن تف خدو کفک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفاوت
تصویر تفاوت
از هم جدا و دور شدن دو چیز، اختلاف بین دو چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفاوض
تصویر تفاوض
برابر انبازی (مشارکت متساوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفاهم
تصویر تفاهم
یکدیگر را فهمیدن و معرفت حاصل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تداوم
تصویر تداوم
انبوهی کردن کار بر کسی، همیشگی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تداوم
تصویر تداوم
ادامه، ماندگاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تفاوت
تصویر تفاوت
ناهمسانی، ناهمگونی، نایکسانی، ناسانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تفاهم
تصویر تفاهم
هم اندیشی
فرهنگ واژه فارسی سره