- تفاحش
- فحش گفتن و آشکارا کردن آن
معنی تفاحش - جستجوی لغت در جدول جو
- تفاحش ((تَ حُ))
- ناسزا گفتن، از حد گذشتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دشنامگوی فحش دهنده ناسزا گوینده
سیب
ناسزا گفتن
سیب، میوه ای تقریباً گرد با پوست زرد، قرمز یا سبز، گوشت سفید، خوشبو و خوش طعم که چند نوع است، درختی از تیرۀ گل سرخیان، دارای برگ های بیضی و دندانه دار که شکوفه های سفید و صورتی دارد
زشت ناپسند، بسیار، بسیار زفت، بسیار بد، بسیار چیره، دشنامگوی زشت قبیح، آنچه از حد تجاوز کند زیاده از حد بسیار کثیر. یا تفاوت فاحش. تفاوت زیاد. یا غلط فاحش. غلط بسیار مهم و فاضح، بی شرف، جسور گستاخ
قبیح، زشت، ازحددرگذشته، ویژگی آنچه از حد تجاوز کند، بسیار زیاد، آشکار، واضح مثلاً غلط فاحش
Flagrant
flagrante
вопиющий
offenkundig
rażący
кричущий
flagrante
flagrant
flagrante
flagrant
mencolok
فاحشٌ
明目张胆的
waziwazi
เด่นชัด
প্রকট
جمع تفاحش