جدول جو
جدول جو

معنی تغویث - جستجوی لغت در جدول جو

تغویث(تَءْ یَ)
فریاد خواندن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). واغوثاه گفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تغویث
فریاد خواندن
تصویری از تغویث
تصویر تغویث
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ)
بازداشتن و بر تأخیر و درنگ داشتن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بازداشتن کسی را. (از اقرب الموارد) ، برگردانیدن کسی را از کار چندانکه سرگشته گردد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَتْ تُ)
گمراه کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دفزک و جغرات گردانیدن شیر را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ماست گردانیدن شیر را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَءْ)
فروخوردن لقمه را و لقمه را کلان گرفتن، دورتک ساختن چاه را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَءْ)
به غور شدن. (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به غور آمدن. (تاج المصادر بیهقی) ، در زمین فروشدن آب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رفتن آب در زمین و فرورفتن در آن. (از اقرب الموارد) ، فروشدن آفتاب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). غروب کردن خورشید و همچنین غروب کردن ماه و ستارگان. (از اقرب الموارد) ، در نیمروز درآمدن، در غایره فرود آمدن، یقال: غوروا، ای انزلوا للقائله، در نیمروز رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، قیلوله کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ناظم الاطباء). خفتن در نیمروز. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، شکست خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، درگذشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
گرسنه کردن. (تاج المصادر بیهقی). گرسنه گردانیدن. یقال: غرث کلابه، ای جوعها. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بُ ئو)
اندک فربه گردیدن شتر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اندک اندک فربه شدن شتر: غث بعیری ثم غثث، ای هزل ثم سمن قلیلاً قلیلا، یعنی ازال غثاثته ببعض السمن... (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ جَعْ عُ)
با چهار پنج برگ شدن کشت. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شبیه سر خرگوش برآوردن غائط، یقال: کوث فلان بغائط، اذا خرجه کرؤس الارانب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بند کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، آلوده کردن. (زوزنی). آلودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تیره کردن. (زوزنی). تیره کردن آب را، برنهادن خرما و جز آن، انگشت خویش خائیدن کودک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، آمیختن کاه را با قت، تلبیس کاری. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَتْ تُهْ)
فربهی و فربه شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
شدت عدو. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). سخت دویدن. (از شرح قاموس ترکی). تیزروی و شدت دو. (ناظم الاطباء) ، آنچه بدان به فریاد مضطر رسند از طعام و دلیری. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تغویه
تصویر تغویه
گمراهاندن گمراه کردن، دفزکاندن شیر را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغویط
تصویر تغویط
نواله کلان خوردن (نواله لقمه)، نواله کلان برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلویث
تصویر تلویث
آلودن، بند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غویث
تصویر غویث
سخت دویدن، فریاد رس
فرهنگ لغت هوشیار