معنی تغویر - لغت نامه دهخدا
معنی تغویر
- تغویر
(تَءْ) - به غور شدن. (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به غور آمدن. (تاج المصادر بیهقی) ، در زمین فروشدن آب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رفتن آب در زمین و فرورفتن در آن. (از اقرب الموارد) ، فروشدن آفتاب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). غروب کردن خورشید و همچنین غروب کردن ماه و ستارگان. (از اقرب الموارد) ، در نیمروز درآمدن، در غایره فرود آمدن، یقال: غوروا، ای انزلوا للقائله، در نیمروز رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، قیلوله کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ناظم الاطباء). خفتن در نیمروز. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، شکست خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، درگذشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا