جدول جو
جدول جو

معنی تغس - جستجوی لغت در جدول جو

تغس(تَ)
ابر اندک و تنک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تغس
ابر تنک ابر اندک ابرک
تصویری از تغس
تصویر تغس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توس
تصویر توس
(پسرانه)
طوس، از شخصیتهای شاهنامه، نام شاهزاده و پهلوان ایرانی ملقب به زرینه کفش، فرزند نوذر پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تیس
تصویر تیس
توس، درختی بزرگ و جنگلی از خانوادۀ پیاله داران، با برگ های دندانه دار و نوک تیز که دم کردۀ برگ و پوست آن برای تصفیۀ خون، تقویت معده و کاهش تب مفید است، غوش، غوشه، سندر، غان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخس
تصویر تخس
تفس، گرمی، حرارت، تپش دل از غم و رنج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترس
تصویر ترس
ترسیدن، پسوند متصل به واژه به معنای ترسنده، برای مثال خداترس، (اسم مصدر، اسم) بیم، خوف، تقوا، پرهیزگاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکس
تصویر تکس
هستۀ انگور، دانۀ انگور، تکژ، تکیز، تکش، تکسک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تغر
تصویر تغر
ممرز، درختی جنگلی که از چوب آن در صنعت و از میوۀ آن برای تهیۀ روغن استفاده می شود، تغار، مرز، جلم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترس
تصویر ترس
سپر، آنچه از فلز به شکل میله، نوار یا تخته درست می کنند و برای مقاومت یا محافظت در جلو چیز دیگر قرار می دهند مثلاً سپر ماشین
آلتی صفحه ای از جنس چرم یا فلز که در جنگ ها برای جلوگیری از ضربه خوردن به سر و سینه استفاده می شود، اسپر، مجنّ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تغسیل
تصویر تغسیل
غسل دادن، شستشو کردن، مبالغه کردن در شستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاس
تصویر تاس
کچل، طاس، دارای سر بی مو، ویژگی سری که موهای آن بر اثر بیماری یا علت دیگر ریخته باشد، مبتلا به کچلی، کل، خشنگ، چسنگ، دغسر، داغسر، لغسر، اصلع، تویل، تز
ملال، اندوه، تاسه، تلواسه، تالواسه، تفسه، تلوسه
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
مبالغه نمودن در شستن اندام. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پاک گردانیدن گناه و جز آن: غسل اﷲ حوبک، ای طهرک. (از اقرب الموارد) ، بسیار گاییدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
غسل آوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
مشتبه و آمیخته گردیدن کار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). التباس و اختلاط کار. (از اقرب الموارد) ، پیچیده و درهم گردیدن رشته. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، چوب در پارگین افتادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال: تغسر الغدیر اذا وقع فیه العیدان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تغز
تصویر تغز
تاغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاس
تصویر تاس
سر بی مو و بمعنای اضطراب و بی تابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توس
تصویر توس
سلامتی، زمین صلب و سخت، طبیعت واصل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکس
تصویر تکس
استخوان و تخم انگور هسته انگور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمس
تصویر تمس
تمیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغب
تصویر تغب
هلاک شدن و فاسد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغر
تصویر تغر
ممرز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفس
تصویر تفس
گرمی و حرارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغل
تصویر تغل
واحد وزن در کردستان معادل 30 من کردستانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترس
تصویر ترس
بیم، خوف
فرهنگ لغت هوشیار
نهار بز نر تکه درختی ازتیره گل سرخیان که برگهایش مرکب است. گلهایش سفید خوشه یی ومیوه اش ریز و گرد است. چوب این درخت سخت و رنگین و قرمز رنگ است غبیرای بری پرنده انگور
فرهنگ لغت هوشیار
دسترس، فراوانی، گوالیدگی بچه دان پرده ای که به هنگام زای همراه با بچه بیرون آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغسیل
تصویر تغسیل
غسل دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغسیلات
تصویر تغسیلات
جمع تغسیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغسر
تصویر تغسر
در همی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغسل
تصویر تغسل
خود شویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخس
تصویر تخس
بچه شرور و شیطان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغسیل
تصویر تغسیل
((تَ))
غسل دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترس
تصویر ترس
هراس، خوف، رعب، وحشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توس
تصویر توس
طوس
فرهنگ واژه فارسی سره
تطهیر، شستشو، غسل
فرهنگ واژه مترادف متضاد