سرزنش کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (مجمل اللغه) (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : و تلک فضیله فیها تأس ّ تبعد عنک تعییر العدات. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 192). و به زبان تعییر این شکایت تقریر کردن گرفت. (سندبادنامه ص 91) ، عیبناک ساختن کار کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تقبیح کردن و منسوب کردن کسی را به عار. (از اقرب الموارد). لاتقل عیر بالامر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جداجدا سنجیدن هر یک درم را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، چغزلاوه برآوردن آب. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
سرزنش کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (مجمل اللغه) (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : و تلک فضیله فیها تأس ّ تبعد عنک تعییر العدات. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 192). و به زبان تعییر این شکایت تقریر کردن گرفت. (سندبادنامه ص 91) ، عیبناک ساختن کار کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تقبیح کردن و منسوب کردن کسی را به عار. (از اقرب الموارد). لاتقل عیر بالامر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جداجدا سنجیدن هر یک درم را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، چغزلاوه برآوردن آب. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
به خاک آلودن، به خاک سپردن، در خاک غلتاندن، بر زمین زدن، پستان آلودن تا کودک از شیر خواری باز ایستد، سپید گرایی، بخاک مالیدنخاک آلود کردن در خاک مالیدن، خاک مالی، جمع تعفیرات
به خاک آلودن، به خاک سپردن، در خاک غلتاندن، بر زمین زدن، پستان آلودن تا کودک از شیر خواری باز ایستد، سپید گرایی، بخاک مالیدنخاک آلود کردن در خاک مالیدن، خاک مالی، جمع تعفیرات