جدول جو
جدول جو

معنی تعییب - جستجوی لغت در جدول جو

تعییب
معیوب کردن، عیب دار کردن چیزی، به عیب نسبت دادن
تصویری از تعییب
تصویر تعییب
فرهنگ فارسی عمید
تعییب
(بَ)
معیوب کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). عیبناک ساختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به عیب منسوب نمودن کسی را. (از اقرب الموارد). و رجوع به تعیب شود
لغت نامه دهخدا
تعییب
معیوب کردن
تصویری از تعییب
تصویر تعییب
فرهنگ لغت هوشیار
تعییب
((تَ))
معیوب ساختن، به عیب نسبت دادن
تصویری از تعییب
تصویر تعییب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تعیین
تصویر تعیین
معین و مخصوص کردن، برگماشتن، کسی را به کاری یا مقامی گماشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعقیب
تصویر تعقیب
دنبال کردن، از پی چیزی رفتن، دنبال امری یا کسی را گرفتن، در علم حقوق پیگرد، اوراد و دعاهایی که بعد از نماز می خوانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعییر
تصویر تعییر
سرزنش کردن کسی برای عیب وننگی که دارد، نکوهش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تطییب
تصویر تطییب
پاک و پاکیزه کردن، طیب و طاهر کردن، حلال کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعذیب
تصویر تعذیب
عذاب کردن، شکنجه کردن، کسی را آزار رساندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعریب
تصویر تعریب
مطلبی را به عربی ترجمه کردن، شکل عربی دادن به کلمه ای که از زبان دیگر است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعقیب
تصویر تعقیب
دنبال کردن، دوباره کردن کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعیید
تصویر تعیید
حاضر آمدن و عید کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعییر
تصویر تعییر
سرزنش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعییش
تصویر تعییش
زندگی دادن روزی دادن تناساندن ماژاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعیین
تصویر تعیین
مخصوص کردن، برگماشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعییل
تصویر تعییل
عیال داری و نفقه دادن آنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعلیب
تصویر تعلیب
علف دادن به ستور و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعجیب
تصویر تعجیب
بشگفت آوردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعذیب
تصویر تعذیب
عذاب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
خوشبو گرداندن بویه دار کردن بویاندن پاکیزه گردانیدن طیب و طاهر کردن، حلال کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخییب
تصویر تخییب
نومید کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشییب
تصویر تشییب
سپید مویی از اندوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعصیب
تصویر تعصیب
تاج بر سر نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعزیب
تصویر تعزیب
دور رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تازی گرداندن واژه پارسی یا واژه جز تازی را تازی کردن، به تازی برگرداندن، پاک کردن سخن: از لغزش بعربی ترجمه کردن بتازی گردانیدن، کلمه ای غیر عربی را بصورت عربی در آوردن، بی غلط و فصیح بیان کردن،جمع تعریبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعذیب
تصویر تعذیب
((تَ))
عذاب کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعجیب
تصویر تعجیب
((تَ عَ))
به شگفت آوردن، به حیرت درآوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تطییب
تصویر تطییب
((تَ))
پاکیزه گردانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعیین
تصویر تعیین
((تَ))
معین کردن، مخصوص کردن، برگماشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعییر
تصویر تعییر
((تَ))
سرزنش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعقیب
تصویر تعقیب
((تَ))
دنبال کردن، از پی چیزی رفتن، دعایی که بعد از نماز خوانند، پی گرد، پی گیری یا جست و جوی کسی به وسیله نیروی انتظامی یا مقامات قضایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعریب
تصویر تعریب
((تَ))
به عربی ترجمه کردن، واژه ای غیر عربی را به شکل عربی درآوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعیین
تصویر تعیین
گزینش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعقیب
تصویر تعقیب
پیگرد، پیگیری، پی جویی، دنبال کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعقیب
تصویر تعقیب
Pursuit
دیکشنری فارسی به انگلیسی