- تعویض
- جا به جایی، جایگزینی، جابجایی
معنی تعویض - جستجوی لغت در جدول جو
- تعویض
- عوض دادن
- تعویض ((تَ))
- بدل کردن، عوض کردن
تعویض روغنی: جایی که روغن موتور، فیلتر هوا و مانند آن را در ماشین عوض می کنند
- تعویض
- عوض کردن، عوض دادن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سپردن، واگذاری
زهنجاندن زهنجه دادن (زهنجه ریاضت)
ویران کردن بنا را
سخن سربسته گفتن
کار با کسی گذاشتن، واگذاری و تسلیم و سر سپردگی
یاری نمودن
اعتماد و تکیه کردن
باز داشتن و مشغول کردن
آگندن چشمه آگندن چاه
ملتجی گردانیدن، پناه آوردن
کج کردن
رنگ کردن
چوب ها و طناب های بنا را برآوردن
بازداشتن، عقب انداختن، تاخیر و درنگ کردن در کاری
به صدای بلند گریه و فریاد کردن و از کسی مدد خواستن، اعتماد و تکیه کردن
واگذار کردن، کاری یا چیزی را به کسی واگذاشتن و سپردن، در تصوف واگذار کردن تمام کارهای خود به خداوند توسط سالک که بالاتر از توکل است، در فلسفه اختیار
به کنایه و به اشاره چیزی گفتن، کنایه زدن، سخن سربسته گفتن، به پهنای چیزی افزودن، عریض کردن
دعایی که بر کاغذ می نویسند و برای دفع چشم زخم و رفع بلا و آفت به گردن یا بازو می بندند، پناه دادن، در پناه آوردن، حفظ کردن کسی
Adjournment, Postponement
отложение , отсрочка
Vertagung, Verschiebung
відкладення , відстрочка
odroczenie
休会 , 延期
adiamento
rinvio