جدول جو
جدول جو

معنی تعنیف - جستجوی لغت در جدول جو

تعنیف
سرزنش کردن، به سختی ملامت کردن، با کسی به سختی و به درشتی رفتار کردن
تصویری از تعنیف
تصویر تعنیف
فرهنگ فارسی عمید
تعنیف
(بَ)
درشت کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). درشتی کردن. (آنندراج). نرمی نکردن با کسی. (از اقرب الموارد) ، سرزنش کردن. (تاج المصادر بیهقی). ملامت نمودن. (زوزنی). سرزنش و ملامت نمودن به درشتی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به عنف و شدت و عتاب کسی را سرزنش کردن. (از اقرب الموارد). سرزنش نمودن. (آنندراج) : با من خطاب وعتاب و تشدید و تعنیف فرماید. (سندبادنامه ص 108)
لغت نامه دهخدا
تعنیف
درشتی کردن، ملامت نمودن
تصویری از تعنیف
تصویر تعنیف
فرهنگ لغت هوشیار
تعنیف
((تَ))
درشتی کردن، سرزنش کردن
تصویری از تعنیف
تصویر تعنیف
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تعلیف
تصویر تعلیف
علوفه دادن به چهارپایان، خوراک دادن به ستور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصنیف
تصویر تصنیف
نوشتن کتاب و مرتب کردن آن، در موسیقی قطعه شعری که به آهنگ طرب انگیز خوانده می شود، کتاب، شعر گفتن، گونه گونه و دسته دسته کردن چیزی، صنف صنف کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
معرفی کردن، شناساندن، حقیقت امری یا مطلبی را برای کسی بیان کردن، آگاهانیدن، فهماندن
فرهنگ فارسی عمید
چرا دادن به چرا بردن گیاه خوراندن علوفه خوراندن (بچارپایان) علف دادن (بستوران)،جمع تعلیفات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانیف
تصویر تانیف
واداشتن، گیاهجویی، کناره چیزی را تیز کردن، به ننگ برانگیختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهنیف
تصویر تهنیف
شتابی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعنیه
تصویر تعنیه
نامردی، عنین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعنیم
تصویر تعنیم
خضاب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعسیف
تصویر تعسیف
مانده گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعطیف
تصویر تعطیف
مهربانی مهربانی کردن، گرایاندن به سویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصنیف
تصویر تصنیف
کتابی را از خود نوشتن، نوع کردن مطالب و جمع آوری آنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
معرفی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعلیف
تصویر تعلیف
((تَ))
علف به چهارپایان دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
((تَ))
معرفی کردن، حقیقت چیزی را بیان کردن، ستایش کردن، تمجید کردن، بازگو کردن، نقل کردن، معرفه بودن (دستور)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصنیف
تصویر تصنیف
((تَ))
دسته دسته کردن، نوشتن کتاب یا رساله، نوعی شعر که با آهنگ خوانده شود، جمع تصانیف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
شناسانش، شناسه، کران نمود، شناساندن، ستایش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
Compliment, Definition
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
compliment, définition
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
cumplido, definición
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
प्रशंसा , परिभाषा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
pujian, definisi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
ชมเชย , คำจำกัดความ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
compliment, definitie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
elogio, definição
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
complimento, definizione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
恭维 , 定义
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
komplement, definicja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
комплімент , визначення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
Kompliment, Definition
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
комплимент , определение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
מחמאה , הגדרה
دیکشنری فارسی به عبری