جدول جو
جدول جو

معنی تعلل - جستجوی لغت در جدول جو

تعلل
علت تراشیدن، بهانه آوردن، کنایه از درنگ کردن، خود را به چیزی سرگرم ساختن
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
فرهنگ فارسی عمید
تعلل
(بَ عَ)
مشغول داشتن در کار یابسنده کردن به آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مشغول شدن به کاری. (آنندراج) ، روزگار گذاشتن و به چیزی بهانه کردن. (تاج المصادر بیهقی). بهانه کردن. (زوزنی) (دهار). علت انگیختن و سبب پرسیدن و معنی تأخیر و بهانه جویی از آن مراد باشد.... حجت انگیختن و چون حجت باعث درنگ باشدو تأخیر میشود لهذا مجازاً بمعنی درنگ و تأخیر مستعمل می شود. (غیاث اللغات) (آنندراج). تأخیر و درنگی و دفعالوقت. عذر و بهانه و ایراد و اعتراض. (ناظم الاطباء).... حجت آشکار کردن و تمسک به آن. (از اقرب الموارد) : اگر آنچه مثال دادیم و به تعلل و مدافعتی مشغول شده اند ناچار ما را باز باید گشت.
تعلل به کار جهان کی رواست
که تأخیر را فتنه ها در قفاست.
(از خزان بهار کاشف شیرازی).
، بازی کردن بازن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بیرون آمدن زن از ایام نفاس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، علالت ناقه دوشیدن و آن شیر جمعشده میان روز، بعد از دوشیدن اول است. (از اقرب الموارد) ، به اصطلاح اطباء اندک اندک خوردن چیزی را. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تعلل
بهانه آوردن
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
فرهنگ لغت هوشیار
تعلل
((تَ عَ لُّ))
درنگ کردن، بهانه آوردن
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
فرهنگ فارسی معین
تعلل
اهمال، بهانه جویی، بهانه تراشی، تاخیر، تکاهل، درنگ، سستی، طفره، کوتاهی، مسامحه، بهانه آوردن، بهانه کردن، بهانه تراشی کردن، بهانه جستن، درنگ کردن، طفره رفتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تعلل
تسويفٌ
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
دیکشنری فارسی به عربی
تعلل
Procrastination
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تعلل
procrastination
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تعلل
procrastinazione
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تعلل
прокрастинация
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
دیکشنری فارسی به روسی
تعلل
Aufschub
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
دیکشنری فارسی به آلمانی
تعلل
зволікання
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تعلل
zwlekanie
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
دیکشنری فارسی به لهستانی
تعلل
拖延
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
دیکشنری فارسی به چینی
تعلل
procrastinação
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تعلل
গড়িমসি
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
دیکشنری فارسی به بنگالی
تعلل
ٹال مٹول
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
دیکشنری فارسی به اردو
تعلل
procrastinación
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تعلل
kuchelewesha
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تعلل
erteleme
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تعلل
미루기
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
دیکشنری فارسی به کره ای
تعلل
先延ばし
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تعلل
विलंब
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
دیکشنری فارسی به هندی
تعلل
penundaan
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تعلل
การผัดวันประกันพรุ่ง
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
دیکشنری فارسی به تایلندی
تعلل
uitstel
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
دیکشنری فارسی به هلندی
تعلل
דְחִייָה
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ عَلْ لِ)
نوازنده و نوازشگر. (ناظم الاطباء) ، کسی که خود را به کار مشغول می دارد. و یا بسنده می کند کار را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعلل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تظلل
تصویر تظلل
سایه گرفتن سایه یابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدلل
تصویر تدلل
ناز کردن، گستاخی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تذلل
تصویر تذلل
اظهار خواری و فروتنی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلل
تصویر تخلل
درآمدن در میان مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلل
تصویر تحلل
حلال بودی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعجل
تصویر تعجل
بشتاقتن، زود گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعلم
تصویر تعلم
آموزش
فرهنگ واژه فارسی سره