جدول جو
جدول جو

معنی تعلقدار - جستجوی لغت در جدول جو

تعلقدار
(اَ)
مالک و خداوند ملک و زمین دار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علمدار
تصویر علمدار
کسی که در میان سپاه علم را به دست می گیرد، پرچم دار
فرهنگ فارسی عمید
(اَ لَ)
خداوند ملک و مالک و زمین دار. (ناظم الاطباء). تعلق دار. و رجوع به تعلق و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
اجاره دار و دارندۀ شرط و عهد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
دارندۀ لعل، دارندۀ لبان لعل رنگ:
نشسته لعل داران قصب پوش
قصب بر ماه بسته لعل بر گوش.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(تَ عَلْ لُ)
مأخوذ از تازی، علایق و دلبستگی و ارتباط. (ناظم الاطباء) ، متعلقات و ارتباطات و عقار و تملکات. (ناظم الاطباء).
- تعلقات دنیوی، علایق دنیوی و دلبستگی به این جهان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ)
دهی است از دهستان علمدارگرگر بخش جلفا از شهرستان مرند. این ده مرکز بخش است. واقع در 75 هزارگزی شمال مرند، و 4 هزارگزی راه شوسه و خط آهن جلفا به تبریز. ناحیه ایست جلگه و دارای آب و هوای گرم ومعتدل. سکنۀ آن 4622 تن است. آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات و پنبه و خربوزه است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن شوسه است. دارای ادارۀ شهربانی و ژاندارمری و پست و تلگراف و نمایندۀ فرهنگ است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بَ چَ / چِ / بَچْ چَ / چِ)
کسی که در میان سپاه علم و رایت در دست وی باشد. (ناظم الاطباء). دارندۀ علم. حافظ علم. نگهبان درفش و اختر:
گه علمداران پیش تو علم باز کنند
کوس کوبان تو از کوس برآرند آواز.
فرخی.
به رزمی که مینا علمدار اوست
به فوجی که قتل ورع کار اوست.
ملاطغرا (از آنندراج).
ای سروردو کون و علمدار روز حشر
بخشایش کریم به تو دارد افتخار.
ارادتخان واضح (از آنندراج).
، نیزه دار. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لعل دار
تصویر لعل دار
لالدار دارنده لعل دارای لعل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعلقات
تصویر تعلقات
جمع تعلق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علمدار
تصویر علمدار
کسی که در میان سپاه علم و رایت در دست وی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
علایق، وابستگی ها، تعلق ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بیرقدار، پرچمدار، پیشقراول، طلایه دار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
درخت داغداغان، از توابع دهستان رودپی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی