جدول جو
جدول جو

معنی تعقیر - جستجوی لغت در جدول جو

تعقیر(بُ لَ)
نیک خسته کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بریدن چهار دست و پای شتر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تعقیر
از پای در آوردن
تصویری از تعقیر
تصویر تعقیر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تعفیر
تصویر تعفیر
گوشت را در آفتاب بر روی ریگ خشک کردن، به خاک مالیدن، خاک آلوده کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعذیر
تصویر تعذیر
عذر آوردن، بهانه ساختن، کوتاهی کردن در امری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعقید
تصویر تعقید
سخن را پیچیده و در هم کردن، در علوم ادبی پیچیدگی شعر یا نثر به سبب کلمات و کنایات دور از ذهن، گره زدن
تعقید لفظی: در علوم ادبی پیچیدگی شعر یا نثر به سبب الفاظ دشوار و درهم بودن کلمات و ضمایر مانند این شعر، برای مثال آهوی آتشین دم چون از بره برآید / کافور خشک گردد با مشک تر برابر، یعنی چون آفتاب به برج حمل درآید درازی روز و شب برابر می شود (فصیحی - لغتنامه - بره)
تعقید معنوی: در علوم ادبی پیچیدگی شعر یا نثر به سبب معانی یا کنایات دور از ذهن مانند این شعر، برای مثال چون از مه نو زنی عطارد / مریخ هدف شود مر آن را، منظور شاعر از مه نو کمان و از عطارد تیر است. یعنی چون تیری از کمان رها کنی به مریخ خواهد رسید (خاقانی - ۳۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعسیر
تصویر تعسیر
دشوار ساختن، تنگ گرفتن، خلاف ورزیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحقیر
تصویر تحقیر
حقیر شمردن، کوچک کردن، خوار داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعشیر
تصویر تعشیر
گرفتن یک دهم از مال کسی، دهمی شدن، ده تا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توقیر
تصویر توقیر
بزرگ داشتن، بزرگ و بردبار شمردن، تعظیم و احترام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعییر
تصویر تعییر
سرزنش کردن کسی برای عیب وننگی که دارد، نکوهش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعزیر
تصویر تعزیر
نکوهش کردن، ملامت و سرزنش کردن، ادب کردن، چوب زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توقیر
تصویر توقیر
به شکوه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقیر
تصویر تنقیر
کند و کاو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعویر
تصویر تعویر
آگندن چشمه آگندن چاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعییر
تصویر تعییر
سرزنش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفقیر
تصویر تفقیر
کندن، سوراخ کردن مهره
فرهنگ لغت هوشیار
به خاک آلودن، به خاک سپردن، در خاک غلتاندن، بر زمین زدن، پستان آلودن تا کودک از شیر خواری باز ایستد، سپید گرایی، بخاک مالیدنخاک آلود کردن در خاک مالیدن، خاک مالی، جمع تعفیرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعقیب
تصویر تعقیب
دنبال کردن، دوباره کردن کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعقید
تصویر تعقید
عقیم گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعطیر
تصویر تعطیر
خالی کردن و ضایع و مهمل گذاشتن چیزیرا، متوقف کردن کاری و عملی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحقیر
تصویر تحقیر
خرد و خوار داشتن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعبیر
تصویر تعبیر
بیان کردن خواب را و آگاه کردن از انجام کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعایر
تصویر تعایر
آک جویی از هم (آک عیب) هم نکویی نکوهش یکدیگر
فرهنگ لغت هوشیار
سترون گرداندن ستروناندن، خاموشاندن عقیم کردن نازا ساختن سترون کردن، ضد عفونی کردن میکروبها بوسیله ضد عفونی ساختن شی، جمع تعقیمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقعیر
تصویر تقعیر
گود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعصیر
تصویر تعصیر
پشخودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعسیر
تصویر تعسیر
تنگ گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعزیر
تصویر تعزیر
نکوهیدن، ملامت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعذیر
تصویر تعذیر
بهانه ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعمیر
تصویر تعمیر
مرمت کردن شکسته را، آباد کردن، قابل سکنی کردن جا و منزل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعقیل
تصویر تعقیل
به اندیشه واداشتن، بخرد دانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحقیر
تصویر تحقیر
خوار داشت، کوچک شماری، خوار سازی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعبیر
تصویر تعبیر
گزارش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعقیب
تصویر تعقیب
پیگرد، پیگیری، پی جویی، دنبال کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعمیر
تصویر تعمیر
بازسازی
فرهنگ واژه فارسی سره