- تعقیب
- پیگرد، پیگیری، پی جویی، دنبال کردن
معنی تعقیب - جستجوی لغت در جدول جو
- تعقیب
- دنبال کردن، دوباره کردن کاری
- تعقیب
- دنبال کردن، از پی چیزی رفتن، دنبال امری یا کسی را گرفتن، در علم حقوق پیگرد، اوراد و دعاهایی که بعد از نماز می خوانند
- تعقیب ((تَ))
- دنبال کردن، از پی چیزی رفتن، دعایی که بعد از نماز خوانند، پی گرد، پی گیری یا جست و جوی کسی به وسیله نیروی انتظامی یا مقامات قضایی
- تعقیب
- Pursuit
- تعقیب
- преследование
- تعقیب
- Verfolgung
- تعقیب
- переслідування
- تعقیب
- perseguição
- تعقیب
- inseguimento
- تعقیب
- persecución
- تعقیب
- poursuite
- تعقیب
- achtervolging
- تعقیب
- การไล่ล่า
- تعقیب
- pengejaran
- تعقیب
- مطاردةٌ
- تعقیب
- ufuatiliaji
- تعقیب
- তাড়া
- تعقیب
- تعاقب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بشگفت آوردن کسی را
تاج بر سر نهادن
دور رفتن
تازی گرداندن واژه پارسی یا واژه جز تازی را تازی کردن، به تازی برگرداندن، پاک کردن سخن: از لغزش بعربی ترجمه کردن بتازی گردانیدن، کلمه ای غیر عربی را بصورت عربی در آوردن، بی غلط و فصیح بیان کردن،جمع تعریبات
عذاب دادن
علف دادن به ستور و جز آن
سترون گرداندن ستروناندن، خاموشاندن عقیم کردن نازا ساختن سترون کردن، ضد عفونی کردن میکروبها بوسیله ضد عفونی ساختن شی، جمع تعقیمات
به اندیشه واداشتن، بخرد دانستن
از پای در آوردن