جدول جو
جدول جو

معنی تعفن - جستجوی لغت در جدول جو

تعفن
بدبو شدن، گندیده شدن، پوسیدگی و گندیدگی
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
فرهنگ فارسی عمید
تعفن
(بَطط)
سخت پوسیدن و تباه گردیدن رسن. (منتهی الارب). فاسد شدن چنانکه دست بر آن زنند، ریزه و شکسته گردد. (از اقرب الموارد). سخت پوسیده گردیدن چیزی از تری که بدو رسیده بود، برگشتن بوی گوشت. (ناظم الاطباء). گنده شدن و بدبو شدن و مجازاً بمعنی بدبویی. (غیاث اللغات) (آنندراج). گند و بوی بد و عفونت و گندیدگی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تعفن
گندگی بدبویی بد بو شدن گندیدن گندیده شدن، بد بویی گندگی گندیدگی، جمع تعفنات
فرهنگ لغت هوشیار
تعفن
((تَ عَ فُّ))
گندیدن، بد بو گشتن
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
فرهنگ فارسی معین
تعفن
بدبویی، عفونت، گند، گندیدگی، گندیدن، عفونت کردن، بدبوشدن
متضاد: تطیب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تعفن
رائحة كريهةٍ
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
دیکشنری فارسی به عربی
تعفن
Putridity
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تعفن
putridité
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تعفن
腐烂
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
دیکشنری فارسی به چینی
تعفن
تعفن
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
دیکشنری فارسی به اردو
تعفن
гнилость
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
دیکشنری فارسی به روسی
تعفن
Fäulnis
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تعفن
гнилість
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تعفن
تعفّن، تطهیر
دیکشنری اردو به فارسی
تعفن
kuoza
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تعفن
পচনশীলতা
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
دیکشنری فارسی به بنگالی
تعفن
putrefação
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تعفن
çürümüşlük
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تعفن
부패
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
دیکشنری فارسی به کره ای
تعفن
腐敗
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تعفن
zgnilizna
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
دیکشنری فارسی به لهستانی
تعفن
सड़ांध
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
دیکشنری فارسی به هندی
تعفن
pembusukan
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تعفن
การเน่าเปื่อย
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
دیکشنری فارسی به تایلندی
تعفن
bederf
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
دیکشنری فارسی به هلندی
تعفن
putrefacción
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تعفن
putridità
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تعفن
ריקבון
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متعفن
تصویر متعفن
بدبو، بویناک، گندیده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَعَفْ فِ)
سخت پوسیده و تباه. (آنندراج). سخت پوسیده و ریسمان تباه گردیده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعفن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تدفن
تصویر تدفن
پنهان گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعفن
تصویر متعفن
بدبو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعذن
تصویر تعذن
خمیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعفن
تصویر متعفن
((مُ تَ عَ فِّ))
گندیده، بدبو
فرهنگ فارسی معین
بدبو، عفن، گندیده، گند
متضاد: خوشبو، معطر
فرهنگ واژه مترادف متضاد