- تعفف
- عفت نمودن، پارسائی نمودن، خودداری کردن از حرام
معنی تعفف - جستجوی لغت در جدول جو
- تعفف ((تَ عَ فُّ))
- پارسایی کردن
- تعفف
- عفیف بودن، عفت داشتن، خودداری کردن از حرام، پرهیزکاری، پاک دامنی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
موزه پوشیدن
مهربانی کردن
ستم کردن و انصاف ندادن
معرفت جستن
سرزنش درشتی زور گویی
ناپدیدی نیست گردیدن
گندگی بدبویی بد بو شدن گندیدن گندیده شدن، بد بویی گندگی گندیدگی، جمع تعفنات
در خاک غلتیدن
کجروی
خشک شدن خشکیدن
شناخته شدن، آشنا شدن، خود را شناساندن
بدبو شدن، گندیده شدن، پوسیدگی و گندیدگی
بیراهه رفتن، راه را کج کردن و منحرف شدن، بدون تامل به کاری پرداختن، ستم کردن
به طرفی خم شدن، بازگشتن، ردا به خود پیچیدن، رقت آوردن و مهربانی کردن
Putridity
гнилость
Fäulnis
гнилість
zgnilizna
putrefação
putridità
putrefacción
putridité
bederf
การเน่าเปื่อย