- تعصی
- نافرمانی کردن
معنی تعصی - جستجوی لغت در جدول جو
- تعصی
- نافرمانی کردن، سر از اطاعت پیچیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پشخودن
تاج بر سر نهادن
پی ورزی، خشک اندیشی، ستیهندگی
نافرمانتر
ستم کردن
نافرمانی کردن
عطا خواستن
فشردگی، پناه جویی
طرفداری و حمایت، جانبداری، حمیت
شام خوردن
شکیبدن به خود گرفتن شکیب ورزیدن شکیبایی کردن
برهنه شدن
رنجیدن، رنجاندن
ناپدیدی نیست گردیدن
از تنگی و دشواری بیرون آمدن
جانبداری کردن از مذهبی، به چیزی دلبسته و مقید بودن و سخت از آن دفاع کردن، کینه، دشمنی
برهنه شدن، لباس از تن درآوردن
شام خوردن، طعام شبانگاهی خوردن
از تنگی و دشواری بیرون آمدن، از چیزی یا کسی رهایی یافتن، کنجکاوی دربارۀ چیزی
تجاوز کردن، دست اندازی کردن به چیزی، ستم کردن، از حد درگذشتن
تعدی کردن: تجاوز کردن، دست اندازی کردن
تعدی کردن: تجاوز کردن، دست اندازی کردن
نا فرمانی شده نافرمانی شده
Prejudice, Fanaticism
фанатизм , предвзятость
Fanatismus, Vorurteil
фанатизм , упередження
fanatyzm, uprzedzenie
狂热 , 偏见