جدول جو
جدول جو

معنی تعسن - جستجوی لغت در جدول جو

تعسن
(بَ)
به پدر خود مانستن، نشان و مکان چیزی را جستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، رویانیدن زمین اندک از گیاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توسن
تصویر توسن
(پسرانه)
اسب سرکش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تعین
تصویر تعین
به چشم دیدن چیزی و به یقین پیوستن، لازم و محقق شدن امری یا چیزی، بزرگی و دارایی پیدا کردن، جاه، مقام و بزرگی داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توسن
تصویر توسن
وحشی، رام نشده، اسب شوخ و سرکش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعسف
تصویر تعسف
بیراهه رفتن، راه را کج کردن و منحرف شدن، بدون تامل به کاری پرداختن، ستم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
بدبو شدن، گندیده شدن، پوسیدگی و گندیدگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعسر
تصویر تعسر
دشوار شدن، سخت شدن، دشواری و سختی
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ عَسْ سِ)
آن که به پدر خود مانا باشد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مانا به پدر خود. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعسن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تعسر
تصویر تعسر
دشواری و سختی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعکن
تصویر تعکن
تو در تویی
فرهنگ لغت هوشیار
گندگی بدبویی بد بو شدن گندیدن گندیده شدن، بد بویی گندگی گندیدگی، جمع تعفنات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعین
تصویر تعین
بزرگی و دارائی پیدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلسن
تصویر تلسن
زبانه زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توسن
تصویر توسن
وحشی رام ناشونده، سرکش (چارپا)
فرهنگ لغت هوشیار
یاد پیمانی یاد کردن پیمان گذشته، درنگیدن دیر کردن، بهانه جویی بهانه جستن، دگرگونی آب، پدر نشانی پیروی از رفتار پدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعسف
تصویر تعسف
ستم کردن و انصاف ندادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعسق
تصویر تعسق
آزمندی، چسبندگی چسبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعسم
تصویر تعسم
طمع داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسعن
تصویر تسعن
بیش فربهی گندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحسن
تصویر تحسن
نیکو شدن، آراستن، زینت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعذن
تصویر تعذن
خمیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعسر
تصویر تعسر
((تَ عَ سُّ))
دشوار شدن، سخت شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توسن
تصویر توسن
((تُ سَ))
وحشی، رام ناشونده، اسب سرکش و رام ناشدنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعین
تصویر تعین
((تَ عَ یُّ))
بزرگی و دارایی یافتن، به چشم دیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعسف
تصویر تعسف
((تَ عَ سُّ))
بی راهه رفتن، بدون تأمل به کاری پرداختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
((تَ عَ فُّ))
گندیدن، بد بو گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
Putridity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
гнилость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
Fäulnis
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
гнилість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
zgnilizna
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
腐烂
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
putrefação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
putridità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تعفن
تصویر تعفن
putrefacción
دیکشنری فارسی به اسپانیایی