- تعزیب
- دور رفتن
معنی تعزیب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیگرد، پیگیری، پی جویی، دنبال کردن
سوگیاد
گروهاندن گروه گروه کردن گروهسازی
بشگفت آوردن کسی را
تاج بر سر نهادن
سوگواری و عزاداری
گوشه گیر گرداندن، جدا ساختن
ارجمند گردانیدن
نکوهیدن، ملامت کردن
به صبر فرمودن
تازی گرداندن واژه پارسی یا واژه جز تازی را تازی کردن، به تازی برگرداندن، پاک کردن سخن: از لغزش بعربی ترجمه کردن بتازی گردانیدن، کلمه ای غیر عربی را بصورت عربی در آوردن، بی غلط و فصیح بیان کردن،جمع تعریبات
عذاب دادن
علف دادن به ستور و جز آن
دنبال کردن، دوباره کردن کاری
معیوب کردن
پیراهن، تن زیب
مطلبی را به عربی ترجمه کردن، شکل عربی دادن به کلمه ای که از زبان دیگر است
عذاب کردن، شکنجه کردن، کسی را آزار رساندن
نوار نازک که روی زخم و جراحت می بندند، باند، پارچۀ سفید نخی نازک که از آن پیراهن می دوزند
معیوب کردن، عیب دار کردن چیزی، به عیب نسبت دادن
نکوهش کردن، ملامت و سرزنش کردن، ادب کردن، چوب زدن
عزیز کردن، ارجمند گردانیدن، بزرگ داشتن، توانا کردن
دنبال کردن، از پی چیزی رفتن، دنبال امری یا کسی را گرفتن، در علم حقوق پیگرد، اوراد و دعاهایی که بعد از نماز می خوانند
صبر و شکیبایی دادن به مصیبت دیده و دلجویی کردن او، تسلی دادن، تسلیت گفتن، عزاداری کردن
((تَ))
فرهنگ فارسی معین
پارچه نخی نازک و سفید که از آن پیراهن دوزند، پارچه سفید نخی و نازک که روی زخم می گذارند
((تَ))
فرهنگ فارسی معین
دنبال کردن، از پی چیزی رفتن، دعایی که بعد از نماز خوانند، پی گرد، پی گیری یا جست و جوی کسی به وسیله نیروی انتظامی یا مقامات قضایی